گزیدههایی از اوستا
1401-06-05 21:29:52فرگرد دوم:
زرتشت از اهورامزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ای دادار جهان،
هنگامی که اشونی از جهان درگذرد، روانش در کجا آرام گیرد ؟
اهورا مزدا گفت :
پس از سپری شدن شب سوم، سپیده دمان در وزش باد دوشیزه ای زیبا، درخشان، سپید بازو، نیرومند، خوش چهره، برزمند، با پستان های برآمده، نیکوتن، آزاده و نژاده که پانزده ساله می نماید و پیکرش همچند همه ی زیباترین آفریدگان، زیباست.
آنگاه روان اشون مرد از وی بپرسد :
کیستی ای دوشیزه ی جوان ای خوش اندام ترین دوشیزه ای که من دیده ام ؟
دوشیزه پاسخ دهد :
ای جوانمرد نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار و نیک دین
من «دین» توام....(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) وبشر الذين آمنوا وعملوا الصالحات أن لهم جنات تجري من تحتها الأنهار كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذي رزقنا من قبل وأتوا به متشابها ولهم فيها أزواج مطهرة وهم فيها خالدون
برداشتِ مفهومیِ آیه:
بر مردان و زنانِ باورمند، مهربان و پاکیزه، پردیسِ جاویدِ زیبا و پرنعمت مژده باد، که هرچه در آن مییابند از کردارِ نیکِ آنان در دنیا است.
https://gam-ahoo.com/surah/all/2
*****************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
ارت يشت - اشي يشت
کردهی دوم
اَشَي نيک بزرگوار ستودهترين ايزدان که از راه راست به کژي نگرايد در گردونهي
خويش، درنگ کرد و بدين سخنان لب برگشود:
- اي آن که آوازت از همه ي آنان که مرا مي خوانند، به گوش من دلپذيرتر مي آيد! تو
کيستي که مرا مي خواني؟
آنگاه او به پاسخ چنين گفت:
منم سِپيتمان زَرتُشت؛ نخستين آفريده اي که نماز «اَشِم وُهو ... » گزارد و اَهوره مَزدا و
اَمشاسپندان را بستود.
آن که به هنگام زادن و باليدنش، آبها و گياهان خشنود شدند.
آن که به هنگام زادن و باليدنش، آب ها روان شدند و گياهان رستن آغاز کردند...
آن که به هنگام زادن و باليدنش، اهريمن از اين زمينِ پهناورِ گوي سان دورکرانه
بگريخت.
اهريمن زشت نهاد پر گزند چنين گفت:
- همه ي ايزدان با هم نتوانستند با خواست من بستيزند و مرا از پهنه ي آفرينش
برانند، اما زرتُشت به تنهايي با خواست من ستيهيد و مرا براند...
او با نماز «اَهون وَيريَه ... » رزم افزاري که چون سنگي است هَمچَندِ خانه اي مرا
بسوخت.
او با نماز «اَشِم وُهو ... » - که همچون فلزي گداخته است مرا بسوخت.
او با من چنان کرد که گريختن از اين زمين، مرا خوش تر باشد.
او به تنهايي مرا براند؛ او، سِپيتمان زرتُشت.
آنگاه اَشَيِ نيکِ بزرگوار چنين گفت:
اي سِپيتمانِ راست کردار اَشَوَن!
نزد من بيا و در گردونه ي من بيارام!
سِپيتمان زرتشت نزد او رفت و در گردونه اش بيارميد.
https://gam-ahoo.com/article/13
************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا-هادُخت نَسَک-فرگرد سوم
زرتشت از اهورامزدا چگونگی کار روانِ دُروند را در نخستین سه شب پس از مرگ پرسید. اهوره مزدا در پاسخ می گوید که روان وی در آن سه شب، سرگشته و پریشان بگرد پیکر او بسر می برد و…
چنین می نماید که در میان برف و یخبندان است و بوهای گند و ناخوشی را درمی یابد. از خود می پرسد :
- «از کجاست این باد که بدبوتر از آن را هرگز به بینی خویش در نیافته ام ؟»
آنگاه «دین» خود را می بیند که به پیکر ِزنی پتیاره، زشت، چرکین، خمیده زانو، همچون پلیدترین و گندیده تر از همه ی آفریدگان گندیده بدو روی می آورد. روان دُروند از او می پرسد :
- «کیستی تو که هرگز زشت تر از تو را ندیده ام ؟»
زن در پاسخ وی می گوید :
«ای زشت اندیشه ی زشت گفتار ِزشت کردار! من کردار زشت توام. از آز و کردارِ بدِ تو است که من چنین زشت و تباه و بَزِه کار و رنجور و پوسیده و گندیده و درمانده و درهم شکسته ام.
تو تنگ چشمی می کردی و در به روی مردم می بستی.
من ناپسند بودم، تو ناپسندترم کردی.
من هراس انگیز بودم، تو هراس انگیزترم کردی.
من نکوهیده بودم، تو نکوهیده ترم کردی و گمراه شدگان هماره مرا نفرین فرستند.»
آنگاه روان مرد دُروند در نخستین گام به پایگاه اندیشه ی بد درآید. پس در دومین گام به پایگاه گفتار بد درآید. سپس در سومین گام به پایگاه کردار بد درآید و سرانجام در چهارمین گام به سرای تیرگی بی پایان (دوزخ) رسد.
پس، او را خورشی زهرآگین آورند چه، بد اندیش ِبد گفتار ِبد کردار بد دین را جز آن خورش نشاید.
https://gam-ahoo.com/article/13
******************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
يَسنَه - يسنا
کسي که مرد درويش و زن درويش را پس از فرو رفتن خورشيد، خانه اي استوار بخشد.کسي که با رزم افزاري کارساز، ديو خشم را زخمي خونين زند؛ آنچنان که توانايي، ناتواني را.
براي فر و فروغش، براي نيرو و پيروزي اش، براي يزدان پرستي اش، با نماز
ي به بانگ بلند و با زَور او را مي ستاييم؛ آن سروش پارسا را و اَشَي نيک بزرگوار را و نَريوسَنگ بُرزمند را.
بشود که سروش پيروزمند اشون، ما را به ياري آيد.
سروش پارسا، رَد بزرگوار را مي ستاييم.
اهوره مزدا را مي ستاييم که در اشوني برترين، که در اشوني سرآمد است.
همه ي سرودهاي زرتشتي و همه ي کُنش هاي نيک ورزيده را مي ستاييم: آنچه را که ورزيده شده است و آنچه را که ورزيده خواهد شد.
https://gam-ahoo.com/article/13
**********************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا: کرده ی بیست و یکم
اي زرتشت!
اَردويسور اَناهيتا از فراز ستارگان، به سوي زمين اَهوره آفريده فرود آمد و اين چنين گفت:
اي سِپيتمان اَشَوَن!
براستي اَهوره مزدا تو را به رَدي جهان اَستومَند برگزيد و مرا به نگاهباني همه ي آفرينش اشَه برگماشت.
از فروغ و فرّ من است که ستوران خُرد و بزرگ و مردمان در اين زمين در گردش اند.
براستي من همه ي مزدا آفريدگان نيک و اَشَوَن را نگاهداري مي كنم، چنان که آغُلي چهارپايان را در خود نگاه مي دارد.
زرتشت از اَردويسور اَناهيتا پرسيد:
اي اَردويسور اَناهيتا!
اي آنکه مزدا ترا راهي از فراز خورشيد - و نه راهي از فرود آن - آماده کرد تا مارها، «وَوژَکَ »ها، تو راا گزندی نرسانند، با كدامين ستايش تو را بستايم؟
آنگاه اَردويسور اَناهيتا گفت:
اي سِپيتمان اَشَوَن!
براستي مرا با اين ستايش بستاي. با اين ستايش، آيين مرا برگذار:
از هنگام برآمدن خورشيد تا به گاه فرو رفتن خورشيد، از اين زَور من تو تواني نوشيد و خردمندان آزموده و تن مَنثَره.
از اين زَور من «هَرِتَ »، تب دار، نارسا تن، زن، ناپارسايي که «گاهان » نمي سرايد و پيس جدا کرده تن بايد بنوشد.
من بدان آيين زَوري که کور و کر و کوتاه بالا و نابخرَد و غشي و ديگر داغ خوردگان اهريمن بگذارند، پاي نميگذارم.
از اين زَور من، گوژسينه، گوژپشت، کوتاه تن، و تباه دندان، نبايد بنوشد.
https://gam-ahoo.com/article/13
*****************************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - ونديداد- فرگرد پنجم
بخش هشتم
اي دادار جهان استومند! اي اشون!
هرگاه در خانه ي مزداپرستان زن آبستني پس از بارداري يک يا دو يا سه يا چهار يا پنج يا شش يا هفت يا هشت يا نه يا ده ماهه، کودکي مرده بزايد، مزداپرستان آن زن را به
کجا بايد ببرند؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
به جايي در آن خانه ي زرتشتي که زمين آن بي آب و گياه ترين جا باشد و مردم اشون کمتر از آن بگذرند.
اي دادار جهان استومند! اي اشون!
چه اندازه دور از آتش؟
چه اندازه دور از آب؟
چه اندازه دور از مردم اشون؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
سي گام دور از آتش.
سي گام دور از آب.
سه گام دور از مردم اشون.
مزدا پرستان بايد گرداگرد آن جا چينه اي برآورند و در درون آن، او را خوراک و جامه دهند.
اي دادار جهان استومند! اي اشون!
نخستين خوراکي که بدان زن بايد داده شود، چيست؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
بايد سه يا شش يا نُه جام «گُميز » آميخته با خاکستر بياشامد تا گور درون زهدان وي شسته شود.
https://gam-ahoo.com/article/13
**********************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - گاثا 17 - يسنا 53
اي پروچيستاي اسپنتمان هيچدسپان،
اي جوانترين دختر زرتشت،
اهورامزدا،
آنکس را که به انديشه ي نيک و به پاکي و راستي پايبند است، به همسري به تو مي دهد.
پس با خرد خود همپرسي کن، و با پارسايي و با دانش نيک رفتار کن.
بيگمان، من کسي را که براي خانواده، پدر و سرور گمارده شده است، برخواهم گزید و دوست خواهم داشت.
باشد که روشنايي انديشه ي نيک به من برسد، و زني پارسا و پاکدامن در ميان پاکان باشم.
و اهورامزدا، براي هميشه دين بهي را به من ارزاني دارد.
اين سخنان را به شما مي گويم
اي نو عروسان و اي تازه دامادان،
پندم را با انديشه بشنويد و به ياد بسپاريد،
و با يابش خود دريابيد و به کار بندید:
پيوسته زندگي با انديشه ي نيک کنيد،
و هريک از شما در راستي از ديگري پيشي گيرد، تا از زندگي و خانمان خوب برخوردار گرديد.
https://gam-ahoo.com/article/13
**************************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - گاثا 17 - يسنا 53
اي مردان و اي زنان،
اين بدرستي بدانيد که
در اين جهان، دروغ فریبنده است، از آن بگسلید و آن را مگسترانيد.
و اين بدانيد که
آن خوشي که از تباهي و تيرگي راستي به دست آيد، مايه ي اندوه است.
و دُرونداني که راستي را تباه مي سازند، زندگي مينويي خويشتن را نابود مي کنند.
و پاداش انجمن مغان
تا روزي براي شما خواهد بود که
در زندگي زناشويي خود،
چه در تنگي و چه در فراخي،
با هم بجوشيد و به هم مهربان باشيد.
اما اگر انديشه ي دروغ بر شما چيره گردد و آيين انجمن مغان را رها کنيد،
با پيامد آه و افسوس روبه رو مي گرديد.
و سرانجام و بروشني،
بدکاران،
فريب مي خورند و ريشخند مي شوند و سرزنش مي بينند.
اما، در پرتو شهرياري و رهبري نيک،
زنان و مردان
در خانه ها و شهرها به آشتي و رامش مي رسند.
و تبهکاري ها و فريب هاي به هم بسته ي مرگبار برمي افتد.
و اهورامزدا، که بزرگتر از همه است، به ما روي مي کند.
باشد که دوستي و برادري که آرزوي همه ي ماست، به ما روي کند،
و دلهاي مردان و زنان زرتشتي را، شادمان گرداند.
تا هرکس، در پرتو انديشه ي نيک و يابش خود، از پاداش شايسته برخوردار گردد.
پاداشي که اهورامزدا
در پرتو راستي
براي هر آرزومندي برنهاده است.
https://gam-ahoo.com/article/13
*******************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - یسنه(یسنا)
نیایش و ستایش
اهوره مزدا را مي ستاييم که در اشوني برترين و سرآمد است.
اي مزدا اهوره! اي در ميان باشندگان، خوب کنش ترين! بشود که از شهرياري نيک تو هماره بهره ور شويم!
بشود که هر دو جهان، شهريارِ نيکي بر ما مردان و زنان فرمانروايي کند!
اينك زمين را مي ستاييم؛ زميني که ما را در بر گرفته است.
اينک روان هاي اَشَون مردان و اَشَون زنان را - در هرجا که زاده شده باشند - مي ستاييم.
فروشي هاي همه ي اشون مردان را مي ستاييم.
زناني را که از آن تو به شمار آيند و از بهترين اَشَه برخوردارند، مي ستاييم.
https://gam-ahoo.com/article/13
**************************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - یسنه(یسنا)
نیایش و ستایش
کسي که مرد درويش و زن درويش را پس از فرو رفتن خورشيد، خانه اي استواربخشد، می ستاییم.
کسي که با رزم افزاري کارساز، ديو خشم را زخمي خونين زند؛ آنچنان که توانايي، ناتواني را، می ستاییم.
همه ي آبها را مي ستاييم. همه ي گياهان را مي ستاييم. همه ي مردان نيك را مي ستاييم. همه ي زنان نيک را مي ستاييم.
اي هَوم زرين! به ستيزه با زن روسپي جادوي هوس انگيز كه گناهكاران را پناه دهد، كه منش وي همچون ابري در برابر باد جنبان است، كه پيكر اَشَوَن را نابود كند، زيناوند شو!
https://gam-ahoo.com/article/13
*****************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - آبان یشت - کردهی شانزدهم
هنگامي که فريدون، پهلوان پيروزمند، کشتيران کاردان را همچون کرکسي در هوا به پرواز وا داشت، اَناهيتا را ستود...
او سه شبانه روز پياپي به سوي خانه ي خويش در پرواز بود و نمي توانست در آن فرود آيد.
چون سومين شب پرواز او به سپيده دمان رسيد، هنگام بامداد روشن و توانا، به سوي اَناهيتا بانگ برداشت و گفت:
اي اَناهيتا! زود به ياري بشتاب!
اينک مرا پناه بخش که اگر به زمين اَهوره آفريده و به خانه ي خویش رسم هرآينه تو را
در کرانه ي آبِ رَنگها هزار زَور به آيين ساخته و پالوده، آميخته به هَوم و آميخته با شير، پیشکش آورم.
آنگاه اَناهيتا به پيکر دوشيزه اي زيبا، برومند، بُرزمند، کمر بر ميان بسته، راست بالا، آزاده، نژاده، بزرگوار، موزه هايي درخشان تا مچ پا پوشيده و به استواري با بندهاي زرين بسته، روانه شد.
بازوانش را چالاکي بگرفت و ديري نپاييد به يک تاخت، او را تندرست و بي هيچ ناخوشي و گزندي، همانگونه که از آن پيشتر بود به زمين اَهوره آفريده فرود آورد و به خانمانش رساند.
اَناهيتا هميشه پیشکش آورنده را کامروا میکند و او را کاميابي میبخشد.
https://gam-ahoo.com/article/13
****************************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - آبان یشت - کرده ي بيست و يکم
اَناهيتا از فراز ستارگان، به سوي زمين اَهوره آفريده فرود آمد و اين چنين گفت:
اي زرتشت!
براستي اَهوره مزدا تو را به جهان اَستومَند برگزيد و مرا به نگاهباني همه ي آفرينش اشه برگماشت.
از فروغ و فرّ من است که ستوران خُرد و بزرگ و مردمان در اين زمين در گردش اند.
براستي من همه ي مزدا آفريدگان نيک و اَشَوَن را نگاهداري مي كنم، چنان که آغُلي چهارپايان را در خود نگاه مي دارد.
زرتشت از اَناهيتا پرسيد:
اي اَناهيتا!
اي آنکه مزدا ترا راهي از فراز خورشيد - و نه راهي از فرود آن - آماده کرد تا مارها و … ترا گزندی نرسانند، با كدامين ستايش تو را بستايم؟ با كدامين ستايش آيين ترا برگذارم؟
آنگاه اَناهيتا گفت:
اي زرتشت!
براستي مرا با اين ستايش بستاي. با اين ستايش، آيين مرا برگذار:
از هنگام برآمدن خورشيد تا به گاه فرو رفتن خورشيد، از اين زَور من تو و دَين آگاهان و خردمندان آزموده و تندرست توانيد نوشيد.
من بدان آيين پیشکش که کور و کر و کوتاه بالا و نابخرَد و غشي و ديگر داغ خوردگان اهريمن بر گذارند، پاي نميگذارم.
از اين زَور من، گوژسينه، گوژپشت، کوتاه تن، و تباه دندان، نبايد بنوشد.
https://gam-ahoo.com/article/13
***************************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - مهر یشت - کرده ي بيست و نهم
- مهر فراخ چراگاه را مي ستاييم که از «منثره » آگاه است. زبان آور هزار گوش ده هزار چشم برزمند بلند بالايي که بر فراز برجي پهن ايستاده است. نگاهبان زورمندي که هرگز خواب به چشم او راه نيابد.(1)
- اي مهر فراخ چراگاه! اي سروري که با خانه خدا، با دهخدا، با شهربان، با شهريار و با «زَرتُشتوم » پيوند داري. پايگاه «مهر » ...ميانِ پدر و مادر با پسر صد، ميان مردمِ دو كشور هزار و ميان پيروانِ دين مزداپرستي، ده هزار است. مهر داراي اين چنين پيروزي است و همواره چنين باشد.
- با ستايش پسين، با ستايش پيشين به مهر نزديکي جويم تا بدان هنگام که خورشيد از کوهِ بلند البرز سر برآورد و در پس آن فرو رود.
- من خواستارم که ناكامي اهريمن نابکار را با ستايش پسين و ستايش پيشين به مهر نزديکي جويم.
براي فَرَ و فروغش، با نمازي به بانگِ بلند و با زَور ميستايم آن مهرِ فراخ چراگاه را.
- مهر فراخ چراگاه را ميستاييم که سرزمين هاي ايراني را به خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد.
بشود که او ما را به ياري آيد.
بشود که او ما را گشايش بخشد.
بشود که او ما را دستگيري کند.
بشود که او ما را دل سوز باشد.
بشود که او چاره ي کار ما را به ما بنمايد.
بشود که او ما را پيروزي بخشد.
بشود که او ما را بهروزي دهد.
بشود که او ما را دادرس باشد.
- آن نيرومندِ هماره پيروز نافريفتني که در سراسر جهان استومند سزاوار ستايش و نيايش است، آن مهر فراخ چراگاه. آن ايزدِ نيرومندِ توانا، آن نيرومندترين آفريدگان، آن مهر را، آن مهرِ فراخ چراگاه را با زور ميستاييم.
- آن مهرِ فراخ چراگاه را با هوم آميخته به شير با برسم، با زبانِ خرد و «مَنثَره »، با انديشه و گفتار و کردارِ نيک، با زور با سخن رسا ميستاييم.
—-------------------------------------------------------------
(1) -یادآور این آیه از قرآن است.
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ
https://gam-ahoo.com/article/13
**************************************************************************
اوستا - سُروش يَشت هادُخت - کرده ي يكم
- نيايش، همچون پهلواني دلير و مانند زره است.
- سُروش(1) پارسای بُرزمند پيروز گيتي افزای اَشَوَن(2)، رَد اَشَه را مي ستاييم.
- اي زرتشت!
- نيايش نيک، بهترين کار در جهان است...
- اين است آنچه دروند مرد و زن دُروَند(3) را بهتر، از کار باز تواند داشت.(4)
- اين است آنچه چشم ها و گوش ها و دست ها و زانوان و دهان مرد و زن دُروَند را مي بندد و
آنان را به نابودي مي کشاند؛ به ويژه نيايش نيک که هيچ کس را نفریبد و نيازارد.
- نيايش، همچون پهلواني دلير و مانند زره اي است که دُروَج را بهتر از هر چيز، از کار باز تواند داشت...
- سروش اَشَوَن است که بهتر از هرکس، درويشان را در پناه خويش مي گيرد.(5)
- سُروش آن پيروزمندي است که بهتر از هر کس، دُروَج را برمياندازد.
- اَشوَن مردي که بيشتر از ديگران ستايش و نيايش بر زبان آورد، در پيروزي، زورمندترين است.
- سخن راست در روز پسين، پيروزمند ترين سخن است.
- دين مزداپرستي - داد زرتشت - از همه ي نهادهاي خوب، از همه ي نهادهاي اَشَهنژاد، پذيرفتني تر است.
https://gam-ahoo.com/article/13
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زیرنویس: از پژوهشگر
1- یکی از امشاسپندان و تاحدودی معادل روح القدس و جبرئیل
2- امشاسپند - فرشته - فرشته خو
3- اهریمن - بدکردار - شیطان صفت
4- وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
5- قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ
*****************************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - تير يشت - کرده ي شانزدهم
زرتشت از اهوره مزدا پرسيد:
کدام است ستايش و نيايش برازنده ي تشتر ِرايومند ِفرهمند ِبه آيين بهترين اشه؟
آنگاه اهورامزدا گفت:
مردمان سرزمين هاي ايراني بايد او را زور نياز برند.
مردمان سرزمين هاي ايراني بايد او را بََرسم بگسترند.
مردمان سرزمين هاي ايراني بايد او را گوسفندي یکرنگ - سپيد يا سياه يا رنگي ديگر -
بريان کنند.
از آن نيـاز، راهـزن يـا زن روسـپي يا نا اشـوني را که گاهان نمي سـرايد و برهم زن
زندگاني و پتياره ي دين ِاهورايي زرتشت است، نبايد بهره اي برسد.
اگر از آن نياز، راه زن يا زن روسپي يا نااشوني را که گاهان نمي سرايد و برهم زن
ِ زندگاني و پتياره ي ديـن اهورايي زرتشـت اسـت، بهره اي برسد، هر آينه تشتر رايومند
فرهمند چاره و درمان را برگيرد...
... پـس بـه نـاگاه سيلاب سرزمين هاي ايراني را فراگيرد؛ به ناگاه سپاه دشمن به
سرزمين هاي ايراني درآيد؛ به ناگاه سرزمين هاي ايراني درهم شکند: پنجاه ها صدها،
صدها هزارها، هزارها ده هزارها، ده هزارها صدهزارها.
براي فر و فروغش من او را با نمازي به بانگ بلند و با زَور مي ستايم.
آن ستاره ی تشـتر را، تشـتر ستاره ي رايومند فرهمند را مي ستاييم، با هوم آميخته به شـير بـا برسم، با زبان خرد و منثره
با انديشه و گفتار و کردار نيک، بـا زَور و با سخن رسا.
************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - وندیداد - فرگرد هشتم - بخش پنجم
اي دادار جهان استومند! اي اشون! ديو كيست؟ ديو پرست كيست؟
همخوابه ي نرينه ي ديوان كيست؟
همخوابه ي مادينه ي ديوان كيست؟ ماده ديو كيست؟
کيست که در اندرون خويش همسان ديو است؟
کيست که در همه ي هستي خويش همسان ديو است؟
کيست که پيش از مرگ همسان ديو است و پس از مرگ يکي از ديوان ناپيدا شود.
اهوره مزدا پاسخ داد:
مردي که با مردي کون مرزي کند يا مردي که بگذارد مردي با اون کون مرزي کند،
ديواست.
اوست که ديو پرست است.
اوست که همخوابه ي نرينه ي ديوان است.
اوست همخوابه ي مادينه ي ديوان است.
اوست که ماده ديو است.
اوست که در اندرون خويش همسان ديو است.
اوست که در همه ي هستي خويش همسان ديو است.
اوست که پيش از مرگ همسان ديو است و پس از مرگ يکي از ديوان ناپيدا شود.
چنين است مردي که با مردي کون مرزي کند يا مردي که بگذارد مردي با او کون مرزي
کند.
**************************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - گاهان ( گاثاها ) - گاثا 17 - يسنا 53 و 52
اي پروچيستا،
اي جوانترين دختر زرتشت،
اهورامزدا،
آنکس را که به انديشه ي نيک
و به پاکي و راستي پايبند است،
به همسري به تو مي دهد.
پس با خرد خود همپرسي کن،
و با پارسايي و با دانش نيک رفتار کن.
بيگمان،
من کسي را که براي همکاران و خانواده،
پدر و سرور گمارده شده است،
برخواهم گزید و دوست خواهم داشت.
باشد که روشنايي انديشهي نیک به من برسد،
و زني پارسا و پاکدامن در ميان پاکان باشم.
و اهورامزدا،
براي هميشه دين بهي را به من ارزاني دارد.
این سخنان را به شما ميگويم
اي نو عروسان و اي تازه دامادان،
پندم را با انديشه بشنويد و به ياد بسپريد،
و با يابش خود دريابيد و به کار بنديد:
پيوسته زندگي با انديشهي نيک کنيد،
و هر يک از شما در راستي
از ديگري پيشي گيرد،
تا از زندگي و خانمان خوب برخوردار گرديد.
اي مردان و اي زنان،
اين بدرستي بدانيد که
در اين جهان، دروغ فريبنده است،
از آن بگسلید و آن را مگسترانيد.
و اين بدانيد که
آن خوشي که از تباهي و تيرگي راستي به دست آيد،
مايه ي اندوه است.
و درونداني که راستي را تباه مي سازند،
زندگي مينويي خويشتن را نابود مي کنند.
و پاداش انجمن مغان
تا روزي براي شما خواهد بود که
در زندگي زناشويي خود،
چه در تنگي و چه در فراخي،
با هم بجوشيد و به هم مهربان باشيد.
اما اگر انديشهي دروغ بر شما چيره گردد و
آيين انجمن مغان را رها کنيد،
با پيامد آه و افسوس روبه رو مي گرديد.
*************************************************
کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
اوستا - گاهان ( گاثاها ) - گاثا 17 - يسنا 53
و سرانجام و بروشني،
بدکاران،
فريب مي خورند و ريشخند مي شوند و
سرزنش مي بينند.
اما، در پرتو شهرياري و رهبري نيک،
زنان و مردان
در خانه ها و شهرها به آشتي و رامش مي رسند.
و تبهکاري ها و فريب هاي به هم بسته ي مرگبار برميافتد.
و اهورامزدا، که بزرگََتر از همه است،
به ما روي مي کند.
باشد که دوستي و برادري كه آرزوي همه ي ماست، به ما روي کند.
و دلهاي مردان و زنان زرتشتي را،
شادمان گرداند.
تا هرکس،
در پرتو انديشه ي نيک و يابش خود،
از پاداش شايسته برخوردار گردد.
پاداشي که اهوَرامزدا
در پرتو راستي
براي هر آرزومندي برنهاده است.
*******************************************
آغاز اوستا
**********************************************
سر آغاز یسنا (گزیده، برگرفته از سایت بنیاد فرهنگ ایران)
اَشَه بهترین نیکی و مایه ی بهروزی است. بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اشه است.
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
رَد ِاشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
آذر پسر اهوره مزدا
خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره مزدا، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
که «زَوت» مرا بگوید.
که پارسا مرد دانا بگوید.
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهانی ست رد مینوی و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزدا است.
شهریاری از آن اَهوره است. اهوره است که او را به نگاهبانی درویشان برگماشت.
اندیشه ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را فرامی ستاییم.
از آنچه در اندیشیدن و گفتن و کردن است، اندیشه ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را می پذیرم.
من همه ی اندیشه ی بد و گفتار بد و کردار بد را فرومی گذارم.
ای اَمشاسپَندان !
من ستایش و نیایش خویش را با اندیشه، با گفتار، با کردار، با تن و جان خویش به سوی شما فراز می آورم.
من نماز «اَشَه» می گزارم.
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
رَد ِاشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
رادان روز و گاهها و ماه و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
اهوره مزدای رایومند فرهمند، امشاسپندان، مهر فراخ چراگاه و رام بخشنده ی چراگاه خوب ...
«خورشید» جاودانه ی رایومند تیز اسب، زبر دست، دیدبان دیگر آفریدگان، آنچه از تو که از سپند مینو است، راست ترین دانش مزدا آفریده ی اشون دین نیک مزدا پرستی ...
«مَنثرَه»ی وارجاوند کارآمد، داد دیو ستیز، داد زرتشتی، روش دیرین، دین نیک مزدا پرستی، باور داشتن به «منثره»، هوش دریافت دین مزدا پرستی، آگاهی از «منثره»، دانش سرشتی مزدا آفریده، دانش آموزشی مزدا داده ...
آذر اهوره مزدا
ای آذر اهوره مزدا !
تو و همه ی آتش ها، کوه مزدا آفریده و بخشنده ی آسایش اشه ...
همه ی ایزدان اشون مینوی و جهانی، فرَوَشی های نیرومند پیروز اشونان، فروشی های نخستین آموزگاران کیش، فروشی های نیاکان ...
خشنودی شما را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
که «زَوت» مرا بگوید.
که پارسا مرد دانا بگوید.
«اَشِم وُهو ...»
خشنودی اهوره مزدا و شکست اهریمن را، آنچه با خواست اهوره مزدا سازگارتر است آشکار شود.
«اَشِم وُهو ...»
****************************************************
یسنه - هات 1- (گزیده، برگرفته از سایت بنیاد فرهنگ ایران)
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم دادار اَهورا مَزدایٍ رايومَندِ فَرِهمَند ، بزرگترين و زيباترين و استوارترين و خردمندترين و بُرزمَندترين و «سپندترين» را.
آن نيک منشِ بسيار رامش بخشنده، آن «سِپَندترين» که ما را بيافريد. آن که ما را پيکر هستی بخشيد. آن که ما را بپروارنيد.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم بهمن و اَرديبهشت و شهريور و سپَندارمَذ و خُرداد و اَمرداد و گِوُش تَشَنَ و گوشوروَن و آذرِ اهورامزدا ـ تُخشاترين اَمشاسپَندان ـ را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم ايزدان گاهها، رَدانِ اَشَه را. رَدِ اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم، رَدانِ اَشَوَنی را.
نويد ستايش میدهم.
ستايش بجای میآورم مهرِ فراخ چراگاه، آن هزار گوشِ ده هزار چشم، آن ايزدِ نامبردار را و رامِ چراگاه خوب را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم رَدِ اَشَونی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم رَدانِ اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَرديبهشت و آذرِ اَهوره مزدا را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم رَد اَشَونی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم رَدِ بزرگوار «نپات اپام » و آبهای مزدا آفريده را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، رَدِ اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجا میآورم فروشیهای اشونان را، زنان و گروه فرزندان آنان را، «اَمَ»یِ نيک آفيردۀ برزمند را، «بهرام» اهوره آفريده و پيروز را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، رَدِ اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم «سروش» پارسای پاداش بخش پيروز گيتی افزای را و «رشن» راستترين و گيتی افزای و جهان پرور را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم ايزدان ماه و ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم ايزدان ماه و «گهنبار»ها، ردان اَشَوَنی را و اَشَوَن ، رد اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، رد اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، رد اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اَشَوَن ، رد اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم ايزدان سال، ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم همۀ اين ردان را که سی و سه رَدانِ اَشَوَنیاند به پيرامن هاونی. آنان از آن بهترين اشهاند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اهوره و مهر، بزرگواران گزند ناپذير اشون را، ستارگان آفريده سپند مينو را، ستارۀ «تِشتَرِ» رايومند فره مند را، «ماه» در بردارندۀ تخمۀ گاو را، خورشيد تيز اسب ـ چشم اهوره مزدا ـ را، مهر، شهريار همۀ سرزمين ها را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم «هرمزد روز » را يومند فرهمند را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم ماه فروشیهای اشونان را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم ترا ای آذر، پسر اهوره مزدا و همۀ آذران را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم آب های نيک و همۀ آب ها و همۀ گياهان مزدا آفريده را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم «مَنثَره»ی ورجاوند کارآمد را، داد يوستيز را، داد زرتشتی را ، روشن ديرين را ، دين نيک مزداپرستی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم کوه مزدا آفريدۀ بخشندۀ آسايش اشه را ، همۀ کوه های بخشندۀ آسايش اشه و بسيار بخشنده آسايش مزدا آفريده را ، فر کيانی مزدا آفريده را ، فر ناگرفتنی مزدا آفريده را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اشی نيک را ، چيستای نيک را، «فر» را و پاداش مزدا آفريده را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم آفرين نيک اَشَوَن را و اَشَوَن مرد پاک و ايزد چيره دست دلير را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم اين جاها و روستاها و چراگاه ها و خانمان ها و آبشخورها و آب ها و زمين ها و گياهان و اين زمين و آن آسمان و باد پاک را ، ستاره و ماه و خورشيد و «اَنيرانِ» جاودانه و همۀ آفريدگان سپند مينو را و اَشَوَن مردان و اَشَوَن زنان را که ردان اَشَوَنیاند.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم رد بزرگوار اَشَوَنی را ، ردان روز و گاه ها و ماه و گهن بارها و سال را که ردان اَشَوَنیاند.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم فَرَوَشیهای نيرومندِ پيروزِ اَشَوَنان را ، فروشیهای نخستين آموزگاران کيش را، فروشیهای نياکان را و فروشی خويش را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم همۀ ردان اَشَوَنی را.
نويد میدهم.
ستايش بجای میآورم همۀ نيکی بخشندگان را: ايزدان اَشَوَن مينوی و جهانی را که به آيين بهترين اشه ، برازندۀ ستايش و سزاوار نيايشند.
ای اَشَوَن رد اَشَوَنی.
اگر ترا آزردم اگر در منش ، اگر در گويش ، اگر در کنش ، اگر به خواست خويش ، اگر نه به خواست خويش ترا آزردم ، اينک ترا میستايم.
اگر از تو روی گردان شدم ، ديگر باره ترا به ستايش و نيايش نويد میدهم.
شما همه ، ای بزرگترين ردان اَشَوَنی ، ای ردان اَشَوَنی !
اگر شما را آزردم ، اگر در منش ، اگر در گويش ، اگر در کنش ، اگر به خواست خويش ، اگر نه به خواست خویش شما را آزردم ، اینک شما را میستایم.
اگر از شما روی گردان شدم، ديگر باره شما را به ستايش و نيايش نويد میدهم.
من خَستويم که مزدا پرست ، زرتشتی ، ديوستيز و اهورايی کيشم.
اَشَوَن ، رد اَشَوَنی را ستايش و نيايش و خشنودی و آفرين.
اَشَوَن ، ردان اَشَوَنی را ستايش و نيايش و خشنودی و آفرين.
رَدانِ روز و گاه ها و ماه و گَهَن بارها و سال را ستايش و نيايش و خشنودی و آفرين.
*******************************************************
یسنه - هات 2- (گزیده، برگرفته از سایت بنیاد فرهنگ ایران)
با اين زَور و بَرسَم ، خواستار ستايش اهوره مزدای اَشَوَن ، رد اَشَوَنی ام ، خواستار ستايش امشاسپندان ، شهر ياران نيک خوب کنشم.
با اين زَور و بَرسَم ، خواستار ستايش مهر فراخ چراگاه آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ايزد نامبردار؛ خواستار ستايش «رام» بخشندۀ چراگاه خوبم.
با اين زَور و بَرسَم ، خواستار ستايش ارديبهشت و آذر پسر اهوره مزدايم.
با اين زَور و بَرسَم ، خواستار ستايش فروشی های نيک توانای پاک اَشَوَنانم ؛ خواستار ستايش زنان و گروه فرزندان آنانم ؛ خواستار ستايش بهرام اهوره آفريدهام.
با اين زَور بَرسَم ، خواستار ستايش اهوره و مهر ، بزرگواران گزند ناپذير اَشَوَنم ؛ خواستار ستايش ستارگان و ماه و خورشيدم.
ای آذر اهوره مزدا!
با اين زَور بَرسَم ، خواستار ستايش تو و همه آذرانم.
با اين زَور بَرسَم ، خواستار ستايش بهترين آبهای مزدا آفريده اَشَوَنم ؛ خواستار ستايش همه آبهای مزدا آفريده اَشَوَنم ؛ خواستار ستايش همه گياهان مزدا آفريده اَشَوَنم.
با اين زَور بَرسَم ، خواستار ستايش «مَنثَره »ی ورجاوند کار آمدم ؛ خواستار ستايش داد ديو ستيزم ؛ خواستار ستايش داد زرتشتيم ؛ خواستار ستايش روش ديرينم ؛ خواستار ستايش دين نيک مزدا پرستیام.
با اين زَور بَرسَم ، خواستار ستايش اشی نيک ، آن شيدور بزرگوار نيرومند برزمند بخشندهام ؛ خواستار ستايش فرمزدا آفريدهام ؛ خواستار ستايش پاداش مزدا آفريدهام.
با اين زَور بَرسَم ، خواستار ستايش فروشیهای نيک توانای پاک اَشَوَنانم.
************************************************************
اوستا - یسنه - هات سوم (برگزیده)
اینک خواستار خشنودی اَهورهمزدا و اَمشاسپَندان را؛ خشنودی سُروش پارسایِ پاداش بخشِ پیروزِ گیتی افزای را.
خواستار خشنودی فََرَوَشی زرتُشت سِپیتمانِ اَشَوَن را.
خشنودی ترا ای آذر پسرِ اَهورهمَزدا.
خواستار خشنودی آبهای نیک و آبهای نیک مَزدا آفریده را.
خواستار ستایش شیر روانم. خواستار ستایش گیاه.
خواستار ستایش سخن دربارهی اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیکم.
خواستار ستایش گاهانم. خواستار ستایش فرمان ایزدی نیک ورزیدهام.
خواستار ستایش بهرهای از زندگی دیگر سرای و نماز و خشنودی ایزدانِ مینُوی و جهانی را و خشنودی روان خویش را.
خواستار ستایش مهر فراخ چراگاه، آن هزار گوشِ دههزار چشم، آن ایزدِ نامبردار و رام ِبخشندهی چراگاه خوبم.
خواستار ستایش فَروَشیهای اَشَوَنان و زنان و گروه فرزندان آنان و بهرام ِاَهوره آفریده و پیروزم.
خواستار ستایش اَهوره و مهر، بزرگوارانِ گزند ناپذیرِ آشَوَن و ستارگان آفریدهی سپَند مینو و ماهِ در بردارندهی تخمهی گاو و خورشیدِ تیز اسب - چشمِ اَهورهمزدا - و مهر، شَهریار همهی سرزمینهایم.
خواستار ستایش «مَنثَره»یِ وَرجاوَندِ کارآمدم.
خواستار ستایش دادِ دیو ستیز، دادِ زَرتُشتی، روشنِ دیرین و دینِ نیکِ مَزدا پرستیام.
خواستار ستایش همهی کوههای بخشندهی آسایش مَزدا آفریده ام.
خواستار ستایش اَشیِ نیک، چیستایِ نیک ام.
خواستار ستایش این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد و ستاره و ماه و خورشید و اَنیرانِ جاودان و همهی آفریدگان سپَند مینو، مردان و زنان اَشَوَنم که ردانِ اَشَوَنیاند.
خواستار ستایش خشنودی فَرَوَشیِ زَرتُشت سِپیتْمان، آن نامبردارِ برازنده ی ستایش و سزاوار نیایش را.
خواستار ستایش هیزم و بخورم؛ خشنودی ترا ای آذر پسرِ اَهورهمزدا، ای ایزدِ نامبردار.
من خَستویم که مزداپرست، زرتشتی، دیوستیز و اهورایی کیشم.
****************************************************************
اوستا - یسنه - هات پنجم (برگزیده)
اینک اَهوره مزدا را می ستاییم.
شهریاری و بزرگواری و آفرینش زیبای او را می ستاییم که گیتی و اَشَه را بیافرید؛ آبها و گیاهان را بیافرید؛ روشنایی و زمین و همه ی چیزهای نیک را بیافرید.
به شهریاری و بزرگواری و خوب کرداری وی، او را ایدون با ستایش برگزیدهی آنان که گیتی را نگاهبانند، میستاییم.
او را ایدون به نامهای پاکِ اَهورایی و نامهای پسندیده ی مَزدایی میستاییم.
او را با دل و جان خویش میستاییم.
او و فَرَوَشیهای اَشَون مردان و اَشَون زنان را میستاییم.
ایدون اَردیبهشت را میستاییم؛ آن زیباترین اَمشاسپَند، آن روشنی، آن سراسر نیکی را.
بهمن و شهریور و «دین» نیک و پاداش نیک و سپَندارمَذِ نیک را میستاییم.
*********************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات هفتم
به آیین اَشَه خشنودی اَهوره مَزدا و اَمشاسپندان را؛ خشنودیِ سروشِ پارسایِ پاداش بخشِ پیروز گیتی افزای را.
به آیین اَشَه خشنودی فَرَوَشی زرتشت سپیتمان آشَوَن را.
به آیین اَشَه خشنودی آبهای نیک و آبهای نیک مزدا آفریده را.
به آیین اَشَه میدهم سخن دربارهی اندیشهی نیک، گفتار نیک و کردار نیک، گاهان، فرمان ایزدی نیکِ بجای آورده، بهرهی زندگی دیگر سرای و نماز رد پسند ردان، خشنودی ایزدان اَشَون مینُوی و جهانی را؛ خشنودی روان خویش را.
به آیین اَشَه میدهم این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اَشَوَن و ستاره و ماه و خورشید و اَنیران جاودان و همهی آفریدگان سپَند مینو و مردان و زنان اَشَوَن را.
به آیین بهترین اَشَه بسوی ما آید. از سود یا زیانی که او بخشد.
ای مزدا اَهوره !
سرود خوانان و پیام آوران تو خوانده شدیم و آن را پذیرفتیم و به پاداشی که «دینِ» کسانی همچون ما را نوید دادی، خرسندیم.
این پاداش را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه در جهان مینوی، همنشین جاودانهی تو و اَردیبهشت باشیم.
*************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات هشتم
بشود سخن درست، و زَرتُشتِ اَشَون، به آیین اَشَه به سوی ما آیند.
ای اَمشاسپندان، ای دینِ مزداپرستی، ای ایزدان نیک، ای ایزدبانوان نیک، ای آبها، ای گیاهان، ای زَورها،
ای اَهوره مزدا،
بشود که به کام و خواست خویش، به آفریدگان خود - به آبها، به گیاهان، به همهی نیکان اَشَه نژاد - شهریاری کنی؛
بشود که اَشَه را توانایی و دروج را ناتوانی بخشی؛
اینک من - زَرتُشت - سران خانمانها و روستاها و شهرها و کشورها را برانگیزم که به دین اهورایی زرتشتی بیندیشند و سخن گویند و رفتار کنند.
فراخی و آسایش آرزومندم سراسر آفرینش اَشَه را.
تنگی و دشواری آرزومندم سراسر آفرینش دروج را.
***********************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات نهم
به هاونگاه که زرتشت پیرامون آتش را پاک میکرد و میآراست و « گاهان » میسرود ، « هَوم » نزد وی آمد و خود را بدو بنمود.
زرتشت از او پرسید:
کیستی ای مرد که با جان تابناک و جاودانه خویش به دیدگان من نیکوترین پیکری مینمایی که در جهان استومند دیدهام؟
آنگاه هَوم ِ اَشَوَن دوردارندۀ مرگ ، مرا پاسخ گفت:
ای زرتشت !
منم هَوم ِ اَشَوَن دوردارندۀ مرگ.
ای سپیتمان!
به جست و جوی من برآی و از من نوشابه برگیر.
مرا بستای؛ آنچنان که واپسین سوشیانته مرا خواهند ستود.
زرتشت بدو گفت :
درود بر هَوم ِ !
ای هَوم ِ !
کدامین کس ، نخستین بار در میان مردمان جهان استومند ، از تو نوشابه برگرفت؟
کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟
آنگاه هَوم ِ اَشَوَن دوردارندۀ مرگ ، مرا پاسخ گفت :
نخستین بار در میان مردمان جهان استومند ، « ویونگهان » از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد :
«جمشید » خوب رمه ، آن فرهمندترین مردمان ، آن هورچهر ، آن که به شهریاری خویش جانوران و مردمان را بیمرگ و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراکها را نکاستنی کرد.
به شهریاری جم دلیر ، نه سرما بود ، نه گرما ، نه پیری بود ، نه مرگ و نه رشک دیو آفریده. پدر و پسر ، هر یک به چشم دیگری پانزده ساله مینمود.
دومین بار در میان مردمان جهان استومند ، « آتبین » از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد :
«فریدون » از خاندان توانا ...
... آن که « اژی دهاک » را فرو کوفت ؛ آن سه پوزه سه کله شش چشم را ، آن دارنده هزار گونه چالاکی را ،
سومین بار در میان مردمان جهان استومند ، «اترت » ـ تواناترین مرد خاندان سام ـ از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را دو پسر زاده شدند :
«اورواخشیه » و «گرشاسپ » ؛ یکمین ، داوری داد گذار و دومین ، جوانی زبردست و گیسور و گرزبردار...
... که اژدهای شاخدار را بکشت.
چهارمین بار در میان مردمان جهان ِ ا َستومَند ، « پُوروشَسپ » از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که تو در خاندان او زاده شدی : تو ای زرتشتِ پاکِ دیو ستیز و پیرو ِ دین ِ ا َهوره از دودمان پُوروشَسپ.
تو ای زرتشت نامبردار در «ایرانویج » که نخستین بار « ا َهون َ وَیریه ... » را چهار بار با درنگی در خور بسرودی و دومین نیمه را به بانگی بلندتر برخواندی.
ای زرتشت! ای آن که نیرومندترین، دلیرترین، تُخشاترین ، چالاکترین و پیروزترین آفریدگار دو مینو شدی!
تو همه دیوان را - که از این پیش ، همچون مردمان ، روی زمین می گشتند - در زمین پنهان کردی.
آنگاه زرتشت گفت :
درود بر هَوم ِ ! هَوم ِ نیک ، هَوم ِ آفریده ، هَوم ِ راست آفریده ، نیک ِ درمان بخش ، بُرزمَند ، خوب کُنش و پیروز. هَوم ِ زرین ِ نرم شاخه که نوشابهاش ، روان را بهترین و شادی بخشترین آشامیدنی است.
ای هَوم ِ زرین !
سرخوشی ترا بدین جا فرو خوانم تا دلیری ، درمان ، افزایش ، بالندگی ، نیرومندی ِ تن و هرگونه فرزانگی را بدین جا فرو خوانم.
ترا بدین جا فروخوانم تا چونان شهریاری کامروا ، درهم شکنندهی ستیزه و شکست دهندهی دروج به میان آفریدگان درآیم.
ترا بدین جا فرو خوانم تا ستیزهی همه ی بدخواهان را درهم شکنم: چه دیوان و مردمان دُروَند، چه جادوان و پریان، چه ستمکاران و چه سپاه گستردهی دشمن را که به فریب تاخت آورد.
ای هَوم ِ دور دارندهی مرگ!
از تو خواستارم:
بهترین زندگی ِ اَشَوَنان - بهشت ِ روشن ِ همه گونه آسایش بخش - مرا ارزانی دار.
مرا تندرستی ارزانی دار.
جان ِ مرا زندگی دیر پای ارزانی دار.
چنان کن که من کامروا ، دلیر و خورسند بر این زمین درآیم و درهم شکنندهی ستیزه و شکست دهندهی دروج باشم.
چنان کن که نخستین بار، ما را دزد و راهزن و گرگ بوی بریم ؛ که هیچ کس پیش از ما بوی نبرد.
هَوم ِ دلیرانی را كه در پیكار ، اسب میتازد ، زور و نیرو میبخشد.
هَوم ِ زنان زاینده را پسران نامور و فرزندان اَشَوَن میدهد.
هَوم ِ بدانان كه به دلخواه به آموزش نسك مینشینند ، پاكی و فرزانگی میبخشد.
هَوم ِ دوشیزگانی را كه دیر زمانی شوی ناكرده مانده باشند شوهری پیمان شناس میبخشد.
ای هَوم ِ!
خوشا به روزگار تو كه به نیروی خویشتن ، شهریاری كامروایی.
خوشا به روزگار تو كه بسیار سخنان راست گفته دانی.
خوشا به روزگار تو كه از پرسش سخنان راست گفته بینیازی.
ای هَوم ِ زرین!
مزدا نخستین بار ترا فراز آورد.
ما را از كینهی كینهوران رهایی بخشى!
منش خشمگینان را از ما بگردان!
هر آن كس كه بدین خانه ، بدین روستا ، بدین شهر و بدین كشور آسیب رساند ، نیروی پاهای او را برگیر و دو گوش او را كر و منش او را پریشان كن!
به پیكار با اژدهای ِ زرد سهمگین زهرآلود، با راهزن نابكار، با فرمانروای ستمكار، با زن روسپی جادوی هوسانگیز، با هر آن كس كه پیكر اَشَوَن را نابود كند ، زیناوند شو!
************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات دهم
دیوان و ماده دیوان از این جا دور شوند !
سُروش ِ نیک در اینجا بپایاد !
اَشی ِ نیک در اینجا بماناد !
ای خردمند !
هوم برافزاید، اگر بستایندش.
نیز کسی که هوم را بستاید، پیروز میشود.
نیز کمترین فشردهی هوم، نیز کمترین ستایش هوم، نیز کمترین نوشابهی هوم، کشتن هزار دیو را بس است.
در آن خانهای که هوم را بیاورند و سرود ِ درمان ِ آشکار هوم و درستی و چاره بخشی آنرا بسرایند، هر آن آلودگی که پدید آمده باشد ، بزودی نابود میشود.
آری همهی مَی های دیگر را خشم خونین درفش همراه است ؛ اما مَی ِ هوم رامش ِ اَشَه در پی دارد و سرخوشی آن، تن را سبک کند.
اینک آن منش ِ بدگوی را از من برگردان و نابود کن ؛ آن منش ِ بدگویی را که با من در ستیز است.
هوم را نیایش میکنم که منش ِ درویش و توانگر را یکسان بزرگ میکند.
کسی را که از تو بهرهای یابد ، پسران بسیار میبخشی و او را پاک تر و فرزانهتر میکنی.
آنان که هوم نوشیدند ، نباید به دلخواه خویش همچون « گاودَرفش » در جنبش باشند.
آنان که از تو سرخوشی یابند ، باید زنده دل به پیش روند و ورزیده بدرآیند.
ای هوم اشون و اشه پرور !
این تن خوب بالیدهی خویش را به تو پیشکش میکنم.
کاستی ِ زن ِ نابکارِ کم خِرَد را که به فریفتن اَتُربان و هوم میاندیشد ، ناچیز میانگارم ؛ چرا که او خود ، فریفته است و یکسره نابود می شود.
کسی که بر آن باشد تا پیشکشی ِ به هوم را خود بخورد، هوم پسران خوب و پسران اَتُربان بدو ندهد.
با پنج چیز پیوستهام . از پنج چیز گسستهام :
با اندیشهی نیک پیوسته ام . از اندیشهی بد گسستهام .
با گفتار نیک پیوستهام . از گفتار بد گسستهام .
با کردار نیک پیوستهام . از کردار بد گسستهام.
با فرمانبرداری پیوستهام . از نافرمانی گسستهام.
با اشه پیوستهام . از دروج گسستهام.
چنینم تا روز رستاخیز که واپسین نبرد میان دو مینو درگیرد.
گیتی را نیرو باد ! درود بر گیتی !
نرم گفتاری گیتی را باد !
پیروزی گیتی را باد !
فراوانی گیتی را باد !
آبادانی گیتی را باد !
« باید برای آبادانی جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد. »
******************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات یازدهم
بی گمان پاکان سه گانه - گاو و اسب و هوم - نفرین خوانند.
بشود که بی فرزند مانی و به بد نامی دچار شوی؛ ای آنکه مرا - هنگامی که پختهام - به ارزانیان نبخشی و پرورش زن و فرزند یا شکم پروری خویش را به کار بری !
هوم، نوشنده را را نفرین کند:
بشود که بی فرزند مانی و به بدنامی دچار شوی؛ ای آنکه مرا - هنگامی که فشرده ام - چون دزد «مرگ ارزان» نگاه داری؛ مرا که هوم دور دارندهی مرگم و به هیچ روی مرگ ارزان نیستم.
اَهوره مزدا هوم را از اندامهای گوسفندِ پیشکشی دو آرواره و زبان و چشم چپ ارزانی داشت.
آنکه از این پیشکش اهوره مزدا پارهای را برباید یا بردارد ...
... در خانهاش آتوربان و ارتشتار و بزریگر زاده نشود؛ در خانهاش «دهک»ها و «مورک»ها و «وَرشنَ»های گوناگون زاده شود.
زود هوم دلیر را گوشت پیشکشی ببر تا ترا به بند درنکشد؛ چنانکه افراسیاب تباهکار تورانی را - که در یک سوم از ژرفای زمین، میان دیوارهای آهنین می زیست - به بند درکشید.
آنچه از ماست، یکی بیش نیست؛ اما از شما دو برابر، سه برابر، چهار برابر، پنج برابر، شش برابر، هفت برابر، هشت برابر، نه برابر و ده برابر آن آید.
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
اندیشهی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را فرا میستایم.
از آنچه در اندیشه و گفتن و کردن است، من اندیشهی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را میپذیرم.
من همهی اندیشهی بد، گفتار بد و کردار بد را فرو میگذارم.
ای امشاسپندان !
من ستایش و نیایش خویش را با اندیشه، با گفتار، با کردار، به همهی تن و جان خویش به سوی شما فراز میآورم.
من نماز «اَشَه» میگزارم.
*************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات دوازدهم
دیوان را نکوهش میکنم.
من خَستویم که مزداپرست، زَرتُشتی، دیوستیز و اهورایی کیشم.
که من ستاینده و پرستندهی امشاسپندانم.
اَهوره مزدای نیک - آن خداوند نیکی، آن اشون ِرایومند ِفرهمند - را سزاوار نیکیها میدانم؛ چه، از اوست هرآنچه نیکوست؛ از اوست گیتی؛ از اوست اَشَه؛ از اوست روشنایی؛ از فروغ اوست که جهان جامهی شادمانی دربر کرده است.
من از دزدی و ربودن ستوران روی میگردانم.
من از زیان و ویرانی رساندن به روستای مزدا پرستان روی میگردانم.
به هنگام گزاردن نماز «اشه» در برابر آب زَور ِآماده شده، این آزادی را میستایم.
از جادوان و جادو پرستان، دوری میگزینم.
از آن آفریدگان گزندآور، دوری میگزینم : دوری از اندیشهی آنان، دوری از گفتار آنان، دوری از کردار آنان و دوری از هرآنچه از آنان سرزند.
اینچنین، من نیز از دیوان پیوند میگسلم؛ آنچنانکه زرتشت اشون، پیوند از آنان بگسست.
من اندیشهی نیک اندیشیده، گفتار نیک گفته و کردار نیک ورزیده را باور دارم.
من دین مزداپرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و خویشاوند پیوندی را فرمان دهد؛ دین ِپاکی که در میان همهی دینهای کنونی و آینده، بزرگترین و بهترین و زیباترین دین است؛ دین ِاَهورایی زرتشتی.
همهی نیکیها را سزاوار اَهوره مزدا میدانم.
*********************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات سیزدهم
اَهوره مزدا را رَد ِخانهی خدا، رد دهخدا، رد شهربان و رد شهریار میخوانم.
آذر اَهوره مزدا را یاور گرامی و پاداش بخش میخوانم.
در میان مردان اشون، رنجبرترین و کارآمدترین آنان را در برزیگری، رد برزیگر ستور پرور میخوانم.
دارندهی نیروی اشه را رد ارتشتار میخوانم.
آموزگاران آنان را رد میخوانم و به ردی پایدار میدارم : آن امشاسپندان و سوشیانتها را که داناتر، راست گفتارتر، یاری کنندهتر و خردمندترند.
ای امشاسپندان، ای شهریاران نیکِ خوب کنش.
تن و جان خویش را به شما پیشکش میکنم.(1)
آنچنانکه تو ای اهوره مزدا اندیشیدی و گفتی و کردی آنچه را که خوب بود.
اینچنین ترا پیشکش آوریم.(2) اینچنین ترا سزاوار دانیم. اینچنین ترا بستاییم.
اینچنین ترا نماز گزاریم. اینچنین ترا سپاس گوییم اهوره مزدا.(3)
ای اهوره،
به میانجی ِخویشی نیک با اَشَهی نیک، با اَشَی نیک، با آرمَیتی نیک به سوی تو آییم.(4)
فَرَوَشی گاو خوب کنش و گیومرتِ اشون را میستاییم.
اَردیبهشت، زیباترین اَمشاسپند را میستاییم.
-------------------------------------------------------------------
پانویس از گام آهو:
(!) - فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ. آیه 72 سوره ص
(2) - یادآور مراسم قربانی در روز عید قربان و دیگر ایام در بین مسلمانان.
(3) - قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. آیه 162 سوره انعام
(4) - یادآور باور به شفاعت در بین مسلمانان.
****************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات شانزدهم
اَهوره مزدای اَشَوَن، رَد ِاَشَوَنی، بزرگترین ایزد خوب کُنش، تواناترین گیتی افزای، دادار آفرینش نیک را میستاییم.
با این زَور ِپیشکشی و سخنان راست، هریک از ایزدان مینُوی را میستاییم.
زرتشت اشون، رد اشونی را میستاییم.
با این زور پیشکشی و سخنان راست گفته، هریک از ایزدان جهانی را میستاییم.
بهمن را میستاییم. اردیبهشت را میستاییم. شهریور را میستاییم. سپندارمذ ِنیک را میستاییم. خُرداد را میستاییم. اَمرداد را میستاییم.
آذر پسر اهوره مزدا را میستاییم.
خورشید تیز اسب را میستاییم.
ماه ِدربردارندهی تخمهی گاو را میستاییم.
ستارهی تِشتَر رایومندِ فرهمند را میستاییم.
آسمان را میستاییم.
زمین خوب کُنش را میستاییم.
انیران جاودان را میستاییم.
گـَرزمان درخشان را میستاییم : آنجا که روانهای مردگان آرام گزینند.
شیر و چربی و آب روان و گیاه بالنده را میستاییم. پایداری در برابر آز ِدیو آفریده را، پایداری در برابر موش پَری و درهم شکستن او را، چیرگی بر اَشموغ ناپاک ستمکار پُر گزند را و بازگردانیدن دشمنی ِاو را بدو.
همهی آبها را میستاییم. همهی گیاهان را میستاییم. همهی مردان نیک را میستاییم. همهی زنان نیک را میستاییم.
ای اهوره مزدای اشون !
ترا میستاییم. در آرزوی خانمانی با گلهی درست، با مردانی درست، با آنچه درست و اشه بنیاد است تا هریک از ما دیرزمانی در این خانمان بسر برد؛ چه در تابستان، چه در زمستان.
************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات هفدهم
اَهوره مَزدای اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را میستاییم.
اَمشاسپَندان، شهریاران ِنیکِ خوب کـُنش را میستاییم.
ایزدان اَشَوَنِ گاهها، رَدانِ اَشَوَنی را میستاییم.
هاوَنی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را میستاییم.
مهرِ فراخ چراگاه، آن هزار گوشِ ده هزار چشم، آن ایزدِ نامبردار را میستاییم.
رامِ بخشندهی چراگاه خوب را میستاییم.
اَردیبهشت و آذر پسرِ اهوره مزدا را میستاییم.
زنان و گروه فرزندان آنان را میستاییم.
سُروشِ پارسایِ بُرزمَندِ پیروزِ گیتی افزای، رَدِ اَشَوَنی را میستاییم.
اَرشتادِ گیتی افزای و جهان پرور را میستاییم.
ای آذر پسر اَهوره مزدا تو را میستاییم.
آذرخانه خدای همهی خاندانها، آن مَزدا آفریدهی پسر اهوره مزدا، آن اشون، آن رد اشونی و همهی آذران را میستاییم.
بهترین آبهای نیک مزدا آفریدهی اَشَوَن را میستاییم. همهی آبهای مزدا آفریدهی اَشَوَن را میستاییم. همهی گیاهان مزدا آفریدهی اشون را میستاییم.
داد دیوستیز را میستاییم.
دادِ زرتشتی را میستاییم.
دین نیک مزداپرستی را میستاییم.
کوه اوشیدَرِنَ ی مزدا آفریدهی بخشندهی آسایش اَشه را میستاییم.
فرِ کیانی پیروزِ مزدا آفریده را میستاییم.
اَشَیِ نیک، آن شیدوَرِ بزرگوارِ نیرومندِ بُرزمندِ بخشنده را میستاییم.
پاداش مزدا آفریده را میستاییم.
ایزدان روز و ماه و گهنبارها و سال، بزرگترین رَدانِ اَشَوَنی را میستاییم.
***************************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات هجدهم
ای مَزدا،
شهریاری مینوی نیک تو - شایانترین بخششی آرمانی در پرتو «اَشَه» - از آن ِکسی خواهد شد که با شور دل، بهترین کردارها را بجای آورد.
اکنون بر سرِ آنم که این آرزو را برآورم.
«مزدا اهوره» با «شهریاری مینوی» و «آرمیتی» خویش، کسی را که با «بهترین منش» و گفتار و کردار به «سپند مینو» و «اشه» بپیوندد، «رسایی» و «جاودانگی» خواهد بخشید.
کسی که در پرتو «سپندترین مینو» بهترین روش را دارد و زبانش گویای «منش نیک» او است و دستهایش کردارهای «آرمیتی» را میورزد، تنها یک اندیشه دارد:
«مزدا» پدر «اشه» است.
ای مزدا،
تویی پدر «سپند مینو». تویی که این جهان خرمی بخش را برای او بیافریدی و بدان رامش بخشیدی و آنگاه که او با «منش نیک» همپرسگی کرد، «آرمیتی» را به راهبری و آبادانی آن برگماشتی.
ای مزدا،
دُروندان که از «سپند مینو» روی برتافتند، آزار بینند؛ اما اَشَوَنان چنین نشوند.
اشون را هرچند هم کمنوا باشد، باید دوست شمرد و دُروند را هر اندازه هم که توانگر باشد، باید بدخواه دانست.
ای مزدا اهوره،
تو در پرتو «سپند مینو» همهی آنچه را که براستی بهترین دهشهاست، به اشون نوید دادهای؛ اما دروند که با منش و کردار زشت خویش بسر میبرد، از مهر تو بهرهمند نتواند شد.
ای مزدا اهوره،
تو در پرتو «سپند مینو» و «آذرِ» خود و با یاوری «آرمیتی» و «اشه»، پاداش و پادافره هردو گروه را میبخشی.
به درستی بسی از جویندگان به دینِ تو خواهند گروید.
هرگاه بهترین اندیشه و گفتار و کردار را نزد سپند مینو و اشه پیشکش بریم، مزدا اهوره ما را رسایی و جاودانگی و شهریاری مینوی و فروتنی بخشد.
**********************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات نوزدهم
زَرتشت از اَهوره مَزدا پرسید:
ای اهوره مزدا ای سپندترین مینو ای دادارِ جهان استومن ای اَشَوَن
کدام بود آن سخنی که مرا در دل افکندی، ای اهوره مزدا...
پیش از آفرینش آسمان،پیش از آب،پیش از جانور،پیش از گیاه،پیش از آذر
اهوره مزدا،پیش از اشون مرد،پیش از تبهکاران و دیوان و مردمان دُروند،پیش از
سراسر زندگی این جهانی و پیش از همه مزدا آفریدگان نیک اشه نژاد؟
آنگاه اَهوره مزدا گفت:
ای سپیتمان زرتشت،
آن سخن،«اَهونَ وَیریه...» بود که ترا در دل افکندم...
ای سپیتمان زرتشت،
کسی که در زندگی این جهانی،برای من «اَهوَن وَیریَه...» را از بر بخواند یا به یاد بسپارد و باژ گیرد یا باژکنان بسراید یا آن را به هنگام سرودن بستاند،من-اهوره مزدا- روانش را از فراز چینود پل سه بار به بهشت-به بهترین زندگانی،به بهترین اَشَه ،به بهترین روشنایی-برسانم.
واژه های « دریگو بیو واستارم» گویای آن کسی است که در پرستاری از درویشان،دوست سپیتمان زرتشت است.
اهریمن به تنگ آمد.اهوره مزدا از دور بدان بد سرشت چنین گفت:
نه منش،نه آموزش،نه خرد،نه باور،نه گفتار،نه کردار،نه «دین» و نه روان ما دو مینو با هم سازگارند.
این گفتار مزدا سه بخش دارد و به چهار پیشه و پنج ردان می نگرد و با دهش و بخشش،سرانجام می گیرد.
اندیشه نیک ،گفتار نیک،کردار نیک.
آتُربان ،ارتشتار،برزیگر ستور پرور و دست ورز سازنده.
خویشکاری همه اینان در راست اندیشی،راست گفتاری و راست کرداری با اَشَون مرد پیرو رد دین پژوه،برابر است:
« با کُنش خویش جهان را به سوی اَشَه پیش می برند.»
خانه خدا،دهخدا،شهربان،شهریار و پنجمین آنان زرتشت.
اندیشه نیک چیست؟ نخستین منش نیک.
گفتار نیک چیست؟ سخن ورجاوند.
کردار نیک چیست؟ سرود ستایش و برتر شماری آفریدگان پاک.
مزدا گفت: بهترین شهریار، اشون و مهتری که در شهریاری، خودکامه نباشد.
******************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات بیست و دوم
اینک برسم و زَور نهاده ایم دادار اَهوره مزدای رایومند فرهمند و امشاسپندان را.
خشنودی اهوره مزدا، امشاسپندان، سروش پارسا و آذر ِاهوره مزدا، آن رد بزرگوار اشونی را.
خواستار ستایش مهر فراخ چراگاه، آن هزار گوشِ دههزار چشم، آن ایزدِ نامبردار و رام ِبخشندهی چراگاه خوبم.
خواستار ستایش اَردیبهشت و آذر اَهوره مَزدایم.
خواستار ستایش فَروَشیهای اَشَوَنان و زنان و گروه فرزندان آنان و یا یْریَه هوشیتی و اَمَی ِنیک آفریدهی بُرزمَند و بهرام ِاَهوره آفریده و اوپَرَتاتِ پیروزم.
خواستار ستایش سُروشِ پارسایِِ پاداش بخشِ پیروزِ گیتی افزای و رَشْنِ راستترین و اَرشْتادِ گیتی افزای و جهان پرورم.
خواستار ستایش «مَنثَره»یِ وَرجاوَندِ کارآمدم.
خواستار ستایش دادِ دیو ستیز، دادِ زَرتُشتی، روشنِ دیرین و دینِ نیکِ مَزدا پرستیام.
خواستار ستایش اَشیِ نیک، چیستایِ نیک، اِرِثِیِ نیک، رَسَستاتِ نیک و فَر و پاداش مَزدا آفریدهام.
خواستار ستایش این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد اَشَوَن و ستاره و ماه و خورشید و اَنیرانِ جاودان و همهی آفریدگان سپَند مینو، مردان و زنان اَشَوَنم که ردانِ اَشَوَنیاند.
به هاوَنگاه، خواستار ستایش رَدِ بزرگوار اَشَوَنیام. خواستار ستایش رَدانِ روز و گاهها و ماه و گَهَنبارها و سالَم که رَدانِ اَشَوَنیاند.
************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات بیست و سوم
خواستار ستایشم فَرَوَشیهای آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها و کشورها بودند. آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدان مادر باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
خواستار ستایشم فروشیهای اهورامزدا امشاسپندان را؛ فروشیهای همهی ایزدان اَشَونِ مینوی را.
خواستار ستایشم فروشیهای گیومرت، زرتشت سِپیتمان، کیِ گـُشتاسپ، ایسَت واسترَ - پسر زرتشت - و فروشیهای پاک همهی نخستین آموزگاران کیش را.
خواستار ستایشم فروشیهای هریک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشیهای اشونان را - چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه - که در کار و کوشش به سر بردند و از این خانه درگذشتند و اینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
خواستار ستایشم فروشیهای نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشیهای نخستین آموزگاران کیش، فروشیهای نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم همهی رَدانِ اشونی، همهی نیکی دهندگان - ایزدان مینُوی و جهانی - را که به آیین بهترین اَشَه، برازندهی ستایش و سزاوار نیایشند.
من خَستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیوستیز و اهورایی کیشم.
***********************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات بیست و چهارم
به اَهورهمَزدا نیاز می کنیم این هَوم ومیزَد و زَور و بَرسَم به آیین اَشه گسترده را ...
با آبهای نیک، با این زَور آمیخته به هَوم، آمیخته به شیر، آمیخته به آیین اَشَه نهاده و هاون آهنین.
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رَد، یادگیری و کاربندیِ ِدین ِنیکِ مَزداپرستی و سرودن «گاهان» ترا - ای آذر پسرِ اَهوره مَزدا - و همهی آفریدگان ِ نیِک اَشَه نژاد را پیشکش و نیاز میکنم.
اینک این همه را چنین نیاز میکنیم :
فَرَوَشی زَرتُشت سِپیتمان اَشَوَن را که در جهان خواستار راستی شد و فَرَوَشیهای همهی اَشَوَنان - آنان که درگذشته اند، آنان که زندهاند و آنان که هنوز زاده نشدهاند (سوشیانت های نو کنندهی گیتی ) - را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
اَمشاسپندان، شهریاران ِنیِک خوب کُنش ِجاودان زنده و جاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسرمیبرند و اَمشاسپَندان بانوان را.
اینک این همه را چنین پیشکش میکنیم :
افزایش این خانمان را. افزونی چارپایان و مردان اَشَوَن زادهی این خانه را و آنان را که از این پس در این خانه زاده خواهند شد.
فَروَشیهای نیکِ توانایِ پیروز اَشَوَن را تا اَشَوَنان را یاری کنند.
دادارْ اَهورهمزدای ِرایومَندِ فَرِهمند و مینوُیان و اَمشاسپَندان را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
ایزدان گاهها، رَدان ِاَشَوَنی را و هاونیِ اَشَوَن، رَدِِ اَشَوَنی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
مهر فراخ چراگاه، آن هزار گوشِ دههزار چشم، آن ایزدِ نامبردار و رامِ بخشندهی چراگاه خوب را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
همهی این رَدان را که سی و سه رَدان اَشَوَنیاند، به پیرامون هاوَنی و از آنِ بهترین اَشَهاند که مزدا آموخته و زَرتُشت گفته است، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
اَهوره و مهر، بزرگوارانِ گزند ناپذیرِ آشَوَن و ستارگان آفریدهی سپَند مینو و ستارهی تِشَترِ رایومَندِ فَرِهمند و ماهِ در بردارندهی تخمهی گاو و خورشیدِ تیز اسب - چشمِ اَهورهمزدا - و مهرشَهریار همهی سرزمینها را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
کوه اوشیدَرنَیِ مَزدا آفریدهی بخشندهی آسایش اَشَه و همهی کوههای بخشندهی آسایش ا َشَه و بسیار بخشندهی آسایش اَشَهیِ مَزدا آفریدهی و فرِ کیانی مَزدا آفریدهی و فَرِ ناگرفتنیِ مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
اشی ِنیک، چیستای نیک، اِرثِی نیک، رَسَستات ِنیک، فر و پاداش مزدا آفریده را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورها و آبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و بادِ اَشَوَن و ستاره و ماه و خورشید و اَنیرانِ جاودان و آفریدگان سپَند مینو و همهی مردان و زنان اَشَوَن را که رَدانِ اَشَوَنیند، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
همهی نیکی دهندگان - ایزدان مینُوی و جهانی - را که به آیین بهترین اَشَه برازندهی ستایش و سزاوار نیایش اند.
*********************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات بیست و ششم
فَرَوشیهای نیک توانای پاک اشونان را میستایم، می خوانم و می سرایم.
فروشیهای خانواده، روستا، شهر، کشور و زَرتُشتوم را می ستایم.
اینک در میان همهی این فَرَوَشیهای نخستین، فَرَوَشی اهورهمَزدا را می ستایم که مِهترین و بهترین و زیباترین و استوارترین و خردمندترین و بُرزمندترین و سپندترین است.
فَرَوَشیهای نیکِ توانایِ پاکِ اَشَوَنان را می ستایم.
فروشیهای امشاسْپَندان را می ستایم، آن تیزبینانِ بزرگوار بسیار زورمند دلیر اهورایی را که وَرجاودانِ جاودانه اند.
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و «فروشی» نخستین آموزگاران و نخستین آموزندگان کیش، مردان و زنان اشونی را که انگیزهی پیروزی اَشَه بودهاند، می ستایم.
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و «فروشی» نیاکان، مردان و زنانی را که انگیزهی پیروزی اشه بودهاند، می ستایم.
اینک روانهای درگذشتگان را می ستایم.
فروشیهای همهی اشون مردان را می ستایم.
فروشیهای همهی اشون زنان را می ستایم.
فروشیهای همهی فرزندان اشونی را که از اشونی پدید آمده اند، می ستایم.
فروشیهای اشونانی را که در کشورند می ستایم.
فروشیهای اشونی را که در بیرون از کشورند، می ستایم.
**********************************************************
برگزیده از: اوستا - یسنه - هات بیست و هفتم
اینک آن بزرگتر از همه - اهورهمزدا - را «اَهو» و «رَتو» برمیگزینیم تا اهریمن نابکار را براندازیم؛ تا دیو خشم خونین درفش را برافگنیم؛ تا دیوان مَزندری را برانیم؛ تا همهی دیوان و دروَندان «وَرِنَ» را براندازیم ...
تا اهورهمزدای رایومند فرهمند را والا بشناسیم؛ تا امشاسپندان را والا بشناسیم؛ تا ستارهی رایومند فرهمند، تشتر پر فروغ را والا بشناسیم؛ تا اشون مرد را والا بشناسیم؛ تا همهی آفریدگان اشون سپند مینو را والا بشناسیم.
«ای مزدا،
مرا از بهترین گفتارها و کردارها بیآگاهان تا به راستی در پرتو «اَشَه» با «منش نیک» و به آزادکامی تو را بستایم.
ای اَهوره،
با شهریاری مینوی خویش و به خواست خود، زندگانی نو و سرشار از اشه را به ما ارزانی دار،
ای اَیریَمَن ِگرامی،
بدین جا آی یاری مردان و زنان زرتشتی را، یاری منش نیک را، یاری هر آن «دین»ی را که در خور مزدی گرانبهاست،
دهش آرمانی «اشه» را که اهورهمزدا ارزانی دارد، خواستارم.
هوم همچون مزدا توانا، آن رَد اشونی، آن اشون پالوده و سروش نیک - که با اشی گنجور همراه است - باید هماره در اینجا کوشا باشند.
ما می آموزیم به آیین اشه سروده را، هاون به آیین اشه به کار انداخته و سخن راست گفته را.
این چنین، آنها فرخنده تر شوند.
ای مزدا اهوره،
ای تواناترین، ای آرمَیتی، ای اشهی گیتی افزای، ای منش نیک، ای شهریاری مینوی،
به من گوش فرا دهید و آنگاه که پاداش هر کس را می بخشید، بر من بخشایش آورید.
ای اهوره،
خود را به من بنمای و در پرتو «آرمیتی» توش و توانم ده.
ای مزدا،
به پاداش ستایشم از سپندترین «مینو» نیکویی، از «اشه» توانایی بسیار و از «منش نیک» سروری بخش.
ای اهورهی تیزبین،
به شادمانی و رامش من، دهش بیمانند خویش را که از «شهریاری مینوی» و از «منش نیک» است، بر من آشکار کن.
ای سپندارمذ،
«دین ِ» مرا به یاری «اشه» آموزش ده و روشنی بخش.
اینک زرتشت همهی تن و جان و گزیدهی «منش نیک» خویش را همچون نیازی پیشکش «مزدا» میکند و گفتار و کردار و دلآگاهی و نیروی خود را نزد «اشه» ارمغان میبرد.
من خَستویم که مزداپرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
ردان روزگار و گاهها و ماه و گهنبارها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
********************************************************
گزیدهی اوستا - گاهان سرود یکم / اهونودگاه - یسنه - هات 28
ای مزدای پاک نیکی افزا ،
در آغاز ،
با دست های بر افراشته و خواهان شادمانی
به تو نماز می آوریم .
باشد که
با همه ی کردارهای پاک و راست ،
که با خرد و اندیشه ی نیک انجام گیرد ،
روان آفرینش را خشنود سازم .
ای اهورامزدا ،
با اندیشه ی نیک به تو روی می آورم ،
در پرتو راستی ،
مرا از پاداش زندگی مادی و مینویی ،
که گروندگان را به خوشبختی می رساند ،
برخوردار کن .
ای راستی و ای اندیشه ی نیک ،
و ای اهورامزدا ،
من برای شما می سرایم ،
با سرودی که پیش از این کس نسروده است ،
تا توانایی مینویی و پارسایی ،
در ما فزونی گیرد .
خواهش ما را بپذیرید ،
و به ما شادمانی و خوشبختی ببخشید .
من روانم را با اندیشه ی نیک ،
به سرای برین جای خواهم داد .
و با آگاهی از پاداشی که
اهورامزدا برای کارها برنهاده است ،
تا تاب و توان دارم ،
به مردمان می آموزم که
در راه اشه بکوشند .
ای راستی ،
کی تو را خواهم دید ؟
ای اندیشه ی نیک ،
کی با دانایی تو را خواهم یافت ؟
و ای اهورای توانا ،
کی به تو راه خواهم برد ؟
و کی آوای درونی مزدایی را خواهم شنید ؟
باشد که
با مهین پیام اندیشه انگیز بر زبان ،
به گمراهان راه بنمایم .
ای راستی و ای اندیشه ی نیک ،
به سوی من آیید ،
و بخشش دیرپای را به من ارزانی دارید .
و تو ای اهورامزدا ،
با سخنان راستین خود ،
به زرتشت نیروی مینویی و شادمانی ،
و به همه ی ما توانایی ده ،
تا بر آزار و ستیز دشمنان خود چیره گردیم .
ای راستی ،
بخشش را که پاداش اندیشه ی نیک است ،
به ما ارزانی دار .
و تو ای پارسایی ،
آرزوهای گشتاسب و پیروان او را بر آورده ساز .
و تو ای مزدا ،
به ما توانایی بخش ،
تا پیام تو را به همگان برسانیم .
ای اهورا ،
ای تو بهترین و بهتر از همه ،
و با بهترین راستی ها هماهنگ ،
به دل از تو می خواهم ،
به فر شوشتر دلیر و دیگر یارانم ،
اندیشه ی نیک را برای همیشه ببخشایی .
ای اهورامزدا ،
ای راستی ،
و ای اندیشه ی نیک ،
با بخششی که به من دارید ،
هرگز شما را نمی آزارم ،
و می کوشم که ستایش خود را
به شما نیاز کنم ،
که شما توانایی مینویی ،
سزاوار و درخور ستایشید .
ای اهورامزدا ،
آرزوی کسانی را
که راست و نیک اندیش و درست کردارند ،
و تو آنها را می شناسی ،
برآورده ساز .
من نیک می دانم که تو ،
نیایشهایی را که از دل برآید ،
و برای انجامی نیک باشد ،
پاسخ خواهی گفت .
ای اهورامزدا ،
با آوای خود ،
بر خرد و اندیشه ی من ،
که با این نیایش ها ،
راستی و اندیشه ی نیک را برای همیشه نگاهبانم ،
بیاموز و بازگوی که
در آغاز ،
هستی و آفرینش چگونه پدیدار گشته است ؟
***********************************************
گزیدهی اوستا - گاهان سرود یکم / اهونودگاه - یسنه - هات 29
روان جهان در من گله میدارد،
برای چه آفریده شدم؟ کالبد هستی را که به من بخشید؟
خشم و زور و دست یازی و سنگدلی و گستاخی، مرا فرا گرفته است.
مرا جز تو پشتی و پناهی نیست، رهاننده ای شایسته که مرا برهاند، به من بنمای.
و آنگاه،
آفریدگار جهان از روان جهان پرسید:
راهبر تو در جهان کیست؟ تا ما او را پشتیبان شده و به او توان آبادی جهان را ببخشیم.
میخواهی چهکسی سردار جهان باشد، تا خشم و آزار دُروَندان را فروشکند؟
روان جهان پاسخ گفت:
از اینان کسی را نمیشناسم، که آزار از جهان بردارد، و راستان را در برابر تبهکاران یاری کند.
در میان این مردمان، این کس باید تواناتر از همه باشد، تا به یاریاش بشتابیم.
اهورامزدا بهتر از همه آگاه است که پیروانِ خدایانِ دروغین، در گذشته چهها کردهاند، و در آینده نیز چهها خواهند کرد،
و تنها، اهورامزدا داور است، پس هرچه او میخواهد همان خواهد کرد.
من با روان جهان، با دستهای برافراشته،
اهورا را ستایش می کنیم، و از او میخواهیم که به پارسیان و راهبر آنان، از سوی دُروندان، گزندی نرسد.
آنگاه، اهورامزدا،
که آفرینش هستی از فرزانگی اوست، گفت:
چگونه تو روان جهان آن سردار و راهبر را نمیشناسی؟
آیا تو با روان جهان، برگزیدهی آفریدگار، برای نگهداری و نگهبانی جهان نیستی؟
این سخن اندیشه انگیز خوشبختی افزا،
از اهورایی است که خواستش با راستی هماهنگ است.
اهورامزدا روان جهانِ نیکوکاران را برای آبادی جهان، نهاده است.
ای سرشت پاک اهورایی،
کیست آنکه از تو سرشار باشد و به راستی مردمان را یاری بخشد؟
من تنها یکی را می شناسم که از روان جهان و سرشت اهورامزدا سرشار است،
و او، زرتشت اسپنتمان است،
و تنها اوست که میخواهد سرشت و سرودهای ستایش مزدا را به مردمان برساند.
پس ما به او، شیوایی و دلپذیری سخن میبخشیم.
آنگاه، روان جهان باز خروشید،
آیا من باید سخنان مرد ناتوانی را بهپذیرم و پشتیبان او باشم؟
مرا بهراستی آرزوی سرداری توانا بود، کی چنین کسی، با دستهای توانای خود، مرا یاری خواهد کرد؟
ای اهورا،
سرشت او را از روان جهان و اندیشه ی نیک سرشار و به وی نیرو و توانایی ارزانی دار، تا خانمان آباد و رامش پدید آورد.
ای مزدا، من او را برترین آفریدهی تو میشناسم.
ای اهورامزدا ،
کی روان جهان و اندیشهی نیک و توانایی مینویی به ما روی خواهد کرد؟
کی انجمن مغان، این آیین تو را خواهد پذیرفت؟
اینک که یاوری برای ما رسیده است،
ما آمادهی یاری او هستیم.
***********************************************
گزیدهی اوستا - گاهان سرود یکم / اهونودگاه - یسنه - هات 30
اینک با ستایش اهورا برای جویندگان و مردم دانا از این دو پدیده ی بزرگ سخن خواهم گفت و از جانِ جهان (اشه) گفت و گو خواهم نمود تا رسایی و روشنایی را دریابید و رامش یابید.
پس، بهترین گفته ها را به گوش بشنوید و با اندیشه ی روشن بنگرید و هر یک از شما از این دو راه یکی را برگزیند و پیش از رویدادِ بزرگ، آگاه شوید و این را بیاموزید و بگسترانید.
اینک، آن دو مینوی همزاد که در آغاز در اندیشه و انگار پدیدار شدند، یکی نیکی را می نماید و آن دیگری بدی را و از این دو، دانا راستی و درستی را بر میگزیند و نه نادان.
و آنگاه، که در آغاز آن دو مینو به هم رسیدند، زندگی و نازندگی را پدید آوردند و تا پایان هستی چنین باشد که، بدترینِ منشها از آنِ پیروان دروغ و بهترین منشها از آن پیروان راستی خواهد بود.
از این دو مینو، پیرو دروغ زشتکاری را بر میگزیند و آنکه پاک ترین اندیشه ها را دارد و آراسته به جانِ جهان است، با باور استوار و کردار درست، اهورامزدا را خشنود میسازد، راستی را.
از آن دو، دیو گزینان راستی را بر نمیگزینند، زیرا هنگامی که دو دلند، فریب بر آنها فراز آید و از این رو به بدترین اندیشهها میگرایند و به سوی خشم میشتابند و زندگی مردمان را به تباهی میکشانند .
و به آنکه راه نیک بر می گزیند، جانِ جهان و اندیشهی نیک و راستی فرا رسد و پارسایی به کالبد او پایداری و استواری بخشد و در آزمون سخت پیروز بر میآید.
ای اهورامزدا آنگاه که در پرتو شهریاری تو بزهکاران به کیفر خود رسند، این حقیقت را خواهند آموخت که چهگونه از دروغ برهند و به جانِ جهان رو کنند.
ای اهورامزدا، بشود که از آن تو باشیم، آنانکه جهان را تازه میگردانند. بشود آنگاه که خرد دستخوش سستی و نا استواری است، جانِ جهان بیاری ما آید و اندیشه ی ما را به هم نزدیک گرداند .
آنگاه که شکست و تباهی به دروغ فرود آید، آنان که با نیکنامی کوشا و به نیکی شناسا بوده اند، در سرایِ خوشِ منشِ مزدایی، آرزوهای خویش را برآورده و جانِ جهان را خواهند یافت.
هرگاه این آیین برنهادهی مزدا را دریابید که کیفر رنج دیرنده از آن دُروندان و شادی و سود بیکران برای پیروانِ جانِ جهان است، آنگاه در پرتو جانِ جهان به بهروزی و رستگاری راستین خواهید رسید.
***********************************************
گزیدهی اوستا - گاهان سرود یکم / اهونودگاه - یسنه - هات 31
ای جویندگان دانش، اینک برای شما، این آموزش ها و سخنان ناشنوده را، آشکار میسازم. برای کسانی که با آموزشِ دروغ، جهانِ راستی را به تباهی میکشانند، ناگوار و برای دلدادگانِ مزدا بهترین است.
من چونان آموزگاری، که برگزیده ی مزداست، بهسوی شما میآیم، تا بیاموزانم که چگونه با جانِ جهان زندگی کنیم.
ای مزدا، و ای اهورائیان،
ما خواهان راستی و پاکی و پارسایی و بهترین اندیشه ها و توانایی مینویی جانِ جهان هستیم، تا با گسترش آنها، بر دروغ چیره گردیم.
ای اهورا مزدا،
مرا بیاگاهان، تا از راه راستی و نیک اندیشی، آنچه را که خواهد شد و نخواهد شد را ببینم و آن آیینی را که برایِ من بهترین است، برگزینم و پاداش شادی بخش آن را دریابم.
ای اهورامزدا،
که هماره یکسانی، با مینویِ خویش، روشنی را در ما بیفزای.
ای مزدا،
هنگامی که تو را با اندیشهام شناختم، دریافتم که، تویی سرآغاز و سرانجام هستی، و تویی سرچشمهی اندیشهی نیک.
و آنگاه که تو را با چشم دل دیدم، دانستم که، تویی آفریدگار راستین جانِ جهان و تویی داور کردار مردمان.
ای مزدا ،
هنگامی که در آغاز، با اندیشهی خویش، برای ما تن و خرد و یابش آفریدی، و به تن ما جان دمیدی و به ما توانایی گفتار و کردار دادی، خواستی که ما باور خویش را به دلخواه برگزینیم .
از این رو هر کس، چه راست گفتار و چه کژ گفتار و چه دانا و چه نادان، آنچه در دل و اندیشهی خود دارد به زبان می آورد و آشکار می کند، و آنگاه که اندیشه در پرستش و سرگردانی و بدگمانی افتد، با یاری جانِ جهان راه یاب میشود.
ای مزدا ،
تو با دیدگان روشن بین خود و از راه راستی، همهی اینها را میپایی و میبینی.
ای اهورامزدا، این از تو میپرسم:
کسی که با دانایی و نیک اندیشی، برای افزایش توانایی خانه یا شهر یا کشوراش و برای گسترش آیین راستی میکوشد، کی و چگونه به تو خواهد پیوست؟
از پارسا و دُروند، کدام یک راه درست را برگزیده است؟ دانایِ روشن بین باید مردمان را بیاگاهاند، تا نادان آنان را نفریبد و به گمراهی نکشاند.
ای اهورامزدا،
تو برای ما آموزگار و راهنمایِ اندیشهی نیک باش.
این آیین، برای دانایی که با اندیشه اش در می یابد و با نیروی مینویی و با گفتار و کردار، جانِ جهان را نگاهداری و پشتیبانی میکند، روشن و آشکار است.
ای اهورامزدا، چنین کسی از سوی تو شایسته ترین و یاور و راهنمای مردمان است.
****************************************************
گزیدهی اوستا - گاهان سرود یکم / اهونودگاه - یسنه - هات 32
ای اهورامزدا ،
برای رسیدن به بزرگترین خوشبختیها، خویشاوندان و همکاران و یارانِ من به تو نماز میبرند،
باشد که ما پیامرسان تو باشیم و بدخواهان را از دشمنی و بیزاری به پیروان تو باز بداریم.
اهورامزدا که از راه اندیشهی نیک و با توانایی بر جهان شهریاری دارد،
به نیایش کنندگان پاسخ داد :
جانِ جهانِ تابناک را که دوست سپندارمذ است، برای شما برگزیده ام، باشد که او از آنِ شما شود.
ای کژاندیشان، همهی شما و همهی آنهایی که با خیره سری شما را میستایند،
دارای سرشتی زشت و نادرست و خودستا هستید و این کردار فریبکارانه است که شما را در جهان، به بدی زبانزد کرده است.
بدینسان شما، اندیشهی مردم را چنان پریشان و آشفته کردهاید، که بدترین کارها را انجام میدهند، به دوستی با کژاندیشان رو میکنند و از اندیشهی نیک دوری میجویند و از خرد خداوندی و جانِ جهان و پاکی میگریزند.
از این گناهکاران هیچ یک نمی داند، همان گونه که زندگی و آزمون گدازان آن میآموزد، پیشرفت از کار و کوشش است.
ای اهورامزدا ،
تو بهتر از همه از سرنوشت این کسان آگاهی، از این گناهکاران، جمشید ویونگهان شناخته شده است، آنکه برای خشنودی مردم خویشتن، خداوند جهان را خوار شمرد.
آموزگار بد، گفته های دینی را بر میگرداند و پریشان میکند و با آموزشهای خود، زندگی خردمندانه را تباه میسازد.
و بدین سان، مردم را از داشتن سرمایه ی گرانبهای جانِ جهان و اندیشهی نیک باز میدارد.
ای مزدا و ای جانِ جهان،
من با سخنانی که از دل برمیخیزد، به شما گله میآورم و پناه میجویم.
کسانی زندگی را تباه میسازند که دُروندان را بزرگ میشمارند و زنان و مردان بزرگوار را از رسیدن به بخشایش ایزدی باز میدارند و پارسایان و راستان را از بهترین اندیشه ها دور میدارند و میآزارند.
بهراستی، آموزش راستین هوشمندانهی مرد پارسا و آگاه، بهترین چیزهاست.
ای اهورامزدا،
تو میتوانی کسانی را که در پی آزار منند، از کارشان بازداری و من نیز میکوشم، پیروان و دلباختاگان تو را، از دشمنی و آزار دُروندان برهانم.
*******************************************************
گزیدهی اوستا - گاهان سرود یکم / اهونودگاه - یسنه - هات 33
هرکس در این جهان، کردارش می باید بر پایه ی راستی، که آیین بنیادین زندگی است باشد.
راهبر می باید، با دُرندان و راستان و همچنین آنها که کردار نیک و بدشان بههم آمیخته است، با درست ترین کردارها رفتار کند.
هرکس که با اندیشه و گفتار و کردار، با دُروندان میستیزد، و یا به او و به پیرو او، راه نیک میآموزد و می نمایاند،
با باور و با دلبستگی، خواست مزدا را بهجا میآورد.
ای اهورا،
کسی که با راستان، خواه خویشاوند باشد و خواه همکار و خواه یاور، بهترین رفتارها را داشته باشد،
و کسی که با کوشش خود جهان را بپروراند، چنین کسی، در سرای راستی و اندیشه ی نیک جای میگیرد.
پس، برای رسیدن به آرمان انجامین خود، و رسیدن به زندگی دراز، و رسیدن به شهریاری اندیشه ی نیک،
آوای سروش ترا که بزرگترین آواهاست، بهیاری خواهم گرفت .
و با گام نهادن در راه درست و استوار راستی، به جایگاه فرمانروایی اهورامزدا راه خواهم یافت.
پس من، چونان سروده گویی استوار براستی، و با بهترین اندیشهها،
و با مهر به تو، و همچنان که تو می خواهی، خواهان راهبری مردم هستم،
ای اهورامزدا،
میخواهم ترا ببینم و هم پرس و گوی تو باشم.
ای اهورامزدا، آماجهای مرا بهمن بشناسان، تا در پرتو اندیشهی نیک، به آنها دست یابم، و از راه راستی تو را بستایم.
ای مزدا،
بخشش پایدار رسایی و جاودانگی را، به من ارزانی دار.
ای مزدا،
دو مینوی راستی افزای بزرگ رسایی و جاودانگی را، که از توست، با فروغ دل و خرد به دست توان آورد.
باشد که در پرتو بهترین اندیشهها، از بخشش آسمانی این دو مینوی همکردار، برخوردار گردیم.
ای اهورامزدای توانا تر از همه،
و ای پارسایی، و ای راستی گیتیافزا، و ای اندیشهی نیک، و ای توانایی مینویی، به من گوش فرادهید،
و آنگاه که پاداش هرکس را میدهید، بر من بخشش آورید.
ای اهورامزدا،
خود را به من بنمای، و با پارسایی روانم را توانا کن، و با مینوی پاک و فزایندهی خود، نیایش هایم را پاسخ گوی،
و با راستی مرا از نیرو و توانِ بسیار برخوردار کن، و با اندیشهی نیک سروریم بخش.
ای اهورامزدای بسیار بینا،
بخشش بیمانندت را که از شهریاری تو، و از اندیشه ی نیک است، برای خوشبختی و شادمانی من، بر من آشکار ساز.
و تو ای پارسایی، در پرتو راستی، یابش و روشنایی دل به من ارزانی دار.
اینک، زرتشت
همهی تن و جان، و گزیدهی اندیشهی نیکِ خود را،
به مزدا نیاز میکنم،
و کردار و گفتار و دل آگاهی و همهی توان مینویی خود را، بهراستی ارمغان می دارم.
***********************************************
نظرات کاربران