دفتر سی و هفتم
راه، هماره بیکنش است، و همهی کارها کردهی اویند. چون شاهان، بیکنش شوند، مردمان کارها به سامان رسانند؛ و سرشتِ ذاتی بر نفسِ بدکنش چیره آید. سرشتِ بنی ...
دفتر سی و ششم
آن چیزی را که میگستری، فرومیکاهی. آن چیزی را توان میبخشی، ناتوان میسازی. آن چیزی را که برمیافرازی، فرومیافکنی. آن چیزی را که میبخشی، بازم ...
دفتر سی و پنجم
آنکه سرشتِ بنیادیناش بدرخشد، هستی با او فروتن شود؛ مردمان در سایهٔ آسایش و آرامش او آرام گیرند، بیآنکه او خود را بزرگ بیند. دلِ در بند نوا و نان، از ...
دفتر سی و چهارم
دائو بزرگ است، راه بیکرانه است. به هر سو رو کنی، او همانجا است. هستی از او آغاز میشود، بینام است و خودنمایی ندارد. هر روز در کاری است، مزدی نمیطلبد. ...
دفتر سی و سوم
مردمان را شناختن، هوشمندی است؛ خویشتن را شناختن، فراست است. بر مردمان چیره شدن، زور است؛ بر خویشتن چیره شدن، شکوه است. بیرشکی بر مردمان، توانگری است. پ ...
دفتر سیام
کاری که با سرشتِ ذاتی همراه نباشد، یاوه میشود؛ پس رهبر؛ از راه و از ریشه پیروی میکند. پس سلاح و ستمکاری واکنشها دارد؛ هرکجا سپاهیان در یکدگر آویزند ...
دفتر بیست و نهم
جهان جامی است رازآمیز ، کسی آن را میشناسد که ریشه، اصل و تهی را دریافته باشد. پس هرگاه انسان آرزو کند جهان را به چنگ آورد، ناگزیر ناکام خواهد ماند، من آن ...
دفتر بیست و هشتم
بر ریشه و نیستی، آگاه بودن؛ در هستی زیستن، نواخت جاوید است. نواخت جاویدان؛ تجلی سرشتِ ذاتی است، بازگشت به ریشه است، بازگشت به کودکی است. جلوههای آفرینش ...