گزیده‌هایی از انجیل

انجیل متی - ولادت عیسی مسیح 
 
- اما ولادت عیسی مسیح چنین بود كه چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود، قبل از آنكه با ھم آیند، او را از روح القدس حامله یافتند.  
- و او پسری خواھد زایید و نام او را عیسی خواھی نھاد، زیرا كه او امت خویش را از گناھانشان خواھد رھانید.  
- و چون عیسی در ایام ھیرودِیس پادشاه در بیت لَحم یھود تولّد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اُورشلیم آمده، گفتند: ٢:٢كجاست آن مولود كه پادشاه یھود است زیرا كه ستاره او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم؟  
- و به خانه درآمده، طفل را با مادرش مریم یافتند و به روی در افتاده، او را پرستش كردند و ذخایر خود را گشوده، ھدایای طلا و كْندر و مر به وی گذرانیدند

***********************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل متی:

گمان مبرید كه آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم .نیامده ام تا سلامتی بگذارم بلكه شمشیر را.
زیرا كه آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوھرش جدا سازم.
و دشمنان شخص، اھل خانه او خواھند بود. 
و ھر كه پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد.
و ھر كه پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد، لایق من نباشد.٣٨:١٠و ھر كه صلیب خود را برنداشته، از عقب من نیاید، لایق من نباشد.
ھر كه جان خود را دریابد، آن را ھلاك سازد و ھر كه جان خود را بخاطر من ھلاك كرد، آن را خواھد یافت.
ھر كه شما را قبول كند، مرا قبول كرده و كسی كه مرا قبول كند، فرستنده مرا قبول کرده باشد.

https://gam-ahoo.com/statics/Women_in_holy_books.pdf

*****************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
احکام زنان (رساله پولس)

اما مي خواهم شما بدانيد كه سرِ هر مرد، مسيح است و سرِ زن، مرد و سرِ مسيح، خدا.
اگر زن سرِ خود را نمي پوشد، موي خود را نيز بِبُرَد.
هر مردي كه سر پوشيده دعا يا نبوت كند، سرِ خود را رسوا مي نمايد. اما هر زني كه سر برهنه دعا يا نبوت كند، سرِ خود را رسوا مي سازد، زيرا اين چنان است كه تراشيده شود.
 زيرا اگر زن نمي پوشد، موي را نيز بِبرد؛ و اگر زن را موي بريدن يا تراشيدن قبيح است، بايد بپوشد.
مرد جلال خدا و زن جلال مرد است.زيرا مرد را نبايد سرِ خود را بپوشد چون كه او صورت و جلال خداست، اما زن جلال
مرد است. زيرا كه مرد از زن نيست بلكه زن از مرد است.
https://gam-ahoo.com/article/13

******************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل-احکام زنان (رساله پولس)

مرد بجهت زن آفریده نشد، بلکه زن براي مرد.
و نيز مرد بجهت زن آفریده نشد، بلکه زن براي مرد.
از اين جهت زن مي بايد عزّتي بر سر داشته باشد به سبب فرشتگان.
ليكن زن از مرد جدا نيست و مرد هم از زن جدا نيست در خداوند.
زيرا چنانكه زن از مرد است، همچنين مرد نيز بوسيله زن، ليكن همه چيز از خدا.
https://gam-ahoo.com/article/13

***********************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل-احکام زنان (رساله پولس)

موي زن به جهت پرده(حجاب) بدو داده شد.
در دل خود انصاف دهيد: آيا شايسته است كه زن ناپوشيده نزد خدا دعا كند؟
آيا خود طبيعت شما را نمي آموزد كه اگر مرد موي دراز دارد، او را عار باشد؟
و اگر زن موي دراز، او را فخر است، زيرا كه موي بجهت پرده بدو داده شد.
https://gam-ahoo.com/article/13

***************************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل-احکام زنان (رساله پولس)

حرف زدن زنان در کليسا قبيح است، خاموش باشند بلکه اطاعت نمایند.
و زنان شما در كليساها خاموش باشند زيرا كه ايشان را حرف زدن جايز نيست
بلكه اطاعت نمودن، چنانكه تورات نيز مي گويد.
اما اگر مي خواهند چيزي بياموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را
در كليسا حرف زدن قبيح است.
https://gam-ahoo.com/article/13

******************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل لوقا:

و يكي از فريسيان از عیسی وعده خواست كه با او غذا خورد. پس به خانه فريسي درآمده
بنشست.
كه ناگاه زني كه در آن شهر گناهكار بود، چون شنيد كه در خانه فريسي به غذا
نشسته است، شيشه اي از عطر آورده،
در پشت سر او نزد پاي هايش گريان بايستاد و شروع كرد به شستن پاي هاي او به
اشك خود و خشكانيدن آنها به موي سر خود و پاي هاي وي را بوسيده آنها را به عطر
تدهين كرد.
چون فريسي اي كه از او وعده خواسته بود اين را بديد، با خود مي گفت كه اين
شخص اگر نبي بودي هر آينه دانستي كه اين كدام و چگونه زن است كه او لمس
مي كند، زيرا گناهكاري است.
عیسی به شمعون گفت: به خانه تو آمدم آب بجهت پاي هاي من نياوردي، ولي اين
زن پاي هاي مرا به اشكها شست و به موي هاي سر خود آنها را خشك كرد.از اين
جهت به تو مي گويم، گناهان او كه بسيار است آمرزيده شد، زيرا كه محبت بسيار
نموده است. لیکن آنكه آمرزش كمتر يافت، محبت كمتر مي نمايد.
https://gam-ahoo.com/article/13

*****************************************************************

کتاب زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - رساله اول و دوم پولس رسول به تيموتاؤس

و همچنين زنان خويشتن را بيارايند به لباس مزين به حيا و پرهيز، نه به زلف ها و طلا و مرواريد و رخت گرانبها؛
بلكه چنانكه زناني را مي شايد كه دعوي دينداري مي كنند به اعمال صالحه.
زن با سكوت، به كمال اطاعت تعليم گيرد.
و زن را اجازت نمي دهم كه تعليم دهد يا بر شوهر خود مسلطّ شود بلكه در سكوت بماند.
زيرا كه آدم ا ول ساخته شد و بعد حوا.
و آدم فريب نخورد بلكه زن فريب خورده، در تقصير گرفتار شد.
اما به زاييدن رستگار خواهد شد، اگر در ايمان و محبت و قدوسيت و تقوا ثابت بمانند.
https://gam-ahoo.com/article/13

******************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - انجیل متی

موعظه عیسی ع:
 در آن زمان ملكوت آسمان مثل ده باکره خواهد بود كه مشعل هاي خود را
برداشته، به استقبال داماد بيرون رفتند.
و از ايشان پنج دانا و پنج نادان بودند.
اما نادانان مشعل هاي خود را برداشته، هيچ روغن با خود نبردند.
ليكن دانايان، روغن در ظرف خود با مشعل هاي خويش برداشتند.
و چون آمدن داماد بطول انجاميد، همه پينكي زده، خفتند.
و در نصف شب صدايي بلند شد كه اينك داماد مي آيد. به استقبال وي بشتابيد.
پس تمامي آن باكره ها برخاسته، مشعل هاي خود را اصلاح نمودند.
و نادانان، دانايان را گفتند: از روغن خود به ما دهيد زيرا مشعل هاي ما خاموش
مي شود.
اما دانايان در جواب گفتند: نمي شود، مبادا ما و شما را كفاف ندهد. بلكه نزد
فروشندگان رفته، براي خود بخريد.
و در حيني كه ايشان بجهت خريد مي رفتند، داماد برسيد و آناني كه حاضر بودند،
با وي به عروسي داخل شده، در بسته گرديد.
بعد از آن، باكره هاي ديگر نيز آمده، گفتند: خداوندا برای ما باز كن.
او در جواب گفت: هر آينه به شما مي گويم من شما را نمي شناسم.
پس بيدار باشيد زيرا كه آن روز و ساعت را نمي دانيد.
https://gam-ahoo.com/article/13

**************************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - انجیل متی

آنگاه فريسيان پيش آمده، از روي امتحان از او(عیسی ع) سوال نمودند كه آيا مرد را طلاق دادن زن خويش جايز است.
در جواب ايشان گفت: موسي شما را چه فرموده است؟
گفتند: موسي اجازت داد كه طلاق نامه بنویسند و رها كنند.
عيسي در جواب ايشان گفت: به سبب سنگدلي شما اين حكم را براي شما نوشت.
ليكن از ابتداي خلقت، خدا ايشان را مرد و زن آفريد.
از آن جهت بايد مرد پدر و مادر خود را ترك كرده، با زن خويش بپيوندد،
و اين دو يك تن خواهند بود چنانكه از آن پس دو نيستند بلكه يك جسد.
پس آنچه خدا پيوست، انسان آن را جدا نکند.
و در خانه باز شاگردانش از اين مقدمه از وي سؤال نمودند.
بدیشان گفت: هر كه زن خود را طلاق دهد و ديگري را نكاح كند، بر حق وي زنا كرده باشد.
و اگر زن از شوهر خود جدا شود و منكوحه ديگري گردد، مرتكب زنا شود.
https://gam-ahoo.com/article-category/2

**************************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - انجیل متی

عيسي به شاگردان خود گفت: هر آينه به شما مي گويم كه شخص دولتمند به ملكوت آسمان به دشواري داخل مي شود.
و باز شما را مي گويم كه گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملكوت خدا.
شاگردانش چون شنیدند، به غايت متحير گشته، گفتند: پس كه مي تواند نجات یابد؟
عيسي متوجه ايشان شده، گفت: نزد انسان اين محال است ليكن نزد خدا همه چيز ممكن است.
آنگاه پطرس در جواب گفت: اينك ما همه چيزها را ترك كرده، تو را متابعت مي كنيم. پس ما را چه خواهد بود؟
https://gam-ahoo.com/article/13

******************************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل لوقا:

عيسي جواب داده گفت: اي شمعون چيزي دارم كه به تو گويم. گفت: اي استاد بگو.
گفت: طلبكاري را دو بدهكار بود كه از يكي پانصد و از ديگري پنجاه دينار طلب داشتي.
چون چيزي نداشتند كه ادا كنند، هر دو را بخشيد. بگو كدام يك از آن دو زيادتر محبت خواهد نمود.
شمعون در جواب گفت: گمان مي كنم آنكه او را زيادتر بخشيد. به وي گفت: نيكو گفتي.
پس به سوي آن زن اشاره نموده به شمعون گفت: اين زن را نمي بيني؟ به خانه تو آمدم آب بجهت پاي هاي من نياوردي، ولي اين زن پاي هاي مرا به اشكها شست و به
موي هاي سر خود آنها را خشك كرد.
مرا نبوسیدی، ليكن اين زن از وقتي داخل شدم از بوسيدن پاي هاي من باز نايستاد.
سر مرا به روغن مسح نكردي، ليكن او پاي هاي مرا به عطر تدهين كرد.
از اين جهت به تو مي گويم، گناهان او كه بسيار است آمرزيده شد، زيرا كه محبت بسيار نموده است. ليكن آنكه آمرزش كمتر يافت، محبت كمتر مي نمايد.
پس به آن زن گفت: گناهان تو آمرزيده شد.
https://gam-ahoo.com/article/13

*****************************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انحیل لوقا

و چون بينيد كه اورشليم به لشكرها محاصره شده است، آنگاه بدانيد كه خرابي آن رسيده است.
آنگاه هر كه در يهوديه باشد، به كوهستان فرار كند و هر كه در شهر باشد، بيرون رود و هر كه در صحرا بود، داخل شهر نشود.
زيرا كه همان است ايام انتقام، تا آنچه مکتوب است تمام شود.
ليكن واي بر آبستنان و شير دهندگان در آن ايام، زيرا تنگي سخت بر روي زمين و غضب بر اين قوم حادث خواهد شد.
و به دم شمشير خواهند افتاد و در ميان جميع امت ها به اسيري خواهند رفت و
اورشليم را پايمال امت ها خواهد شد تا زمان هاي امت ها به انجام رسد.
و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين تنگي و حيرت از براي امت ها روي خواهد نمود به سبب شوريدن دریا و امواجش.
و دل هاي مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعي كه بر ربع سكون ظاهر مي شود، زيرا قوات آسمان متزلزل خواهد شد.
آنگاه پسر انسان را خواهند ديد كه بر ابري سوار شده با قوت و جلال عظيم مي آيد.
https://gam-ahoo.com/article/13

********************************************************************

کتاب زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - انجيل يوحّنا

كه ناگاه کاتبان و فریسیان زني را كه در زنا گرفته شده بود، پيش او آوردند و او را در ميان برپا داشته،
بدو گفتند: اي استاد، اين زن در حين عمل زنا گرفته شد؛
و موسي در تورات به ما حكم كرده است كه چنين زنان سنگسار شوند. اما تو چه مي گويي؟
و اين را از روي امتحان بدو گفتند تا ادعايي بر او پيدا كنند. اما عيسي سر به زير افکنده، به انگشت خود بر روي زمين مي نوشت.
و چون در سؤال كردن الحاح مي نمودند، راست شده، بدیشان گفت: هر كه از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد.
و باز سر به زير افکنده، بر زمين مي نوشت.
پس چون شنيدند، از ضمير خود ملزم شده، از مشايخ شروع كرده تا به آخر، يك يك بيرون رفتند و عيسي تنها باقي ماند با آن زن كه در ميان ايستاده بود.
پس عيسي چون راست شد و غير از زن كسي را نديد، بدو گفت: اي زن آن مدعيان تو كجا شدند؟ آيا هيچ كس بر تو فتوا نداد؟
گفت: هيچ كس اي آقا. عيسي گفت: من هم بر تو فتوا نمي دهم. برو ديگر گناه مکن.
https://gam-ahoo.com/article/13

********************************************************************

کتاب زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - انجيل يوحّنا

و در روز سوم، در قاناي جليل عروسي بود و مادر عيسي در آنجا بود.
عيسي و شاگردانش را نيز به عروسي دعوت كردند.
و چون شراب تمام شد، مادر عيسي بدو گفت: شراب ندارند.
عيسي به وي گفت: اي زن مرا با تو چه كار است؟ ساعت من هنوز نرسيده است.
مادرش به نوكران گفت: هرچه به شما مي گويد بكنيد.
و در آنجا شش قدح سنگي برحسب تطهير يهود نهاده بودند كه هر يك گنجايش دو يا سه كيل داشت.
عيسي بدیشان گفت: قدح ها را از آب پر كنيد. و آنها لبريز كردند.
پس بدیشان گفت: الان برداريد و به نزد رئيس مجلس ببريد.پس بردند؛
و چون رئيس مجلس آن آب را كه شراب گردیده بود، بچشيد و ندانست كه از كجا است، ليكن نوكراني كه آب را كشيده بودند، مي دانستند، رئيس مجلس داماد را مخاطب ساخته، بدو گفت:
هر كسي شراب خوب را اول مي آورد و چون مست شدند، بدتر از آن. ليكن تو شراب خوب را تا حال نگاه داشتي؟
https://gam-ahoo.com/article/13

*************************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - انجیل متی

آنگاه کاتبان و فریسیان اورشليم نزد عيسي آمده، گفتند:
چون است كه شاگردان تو از تقليد مشايخ تجاوز مي نمايند، زيرا هرگاه نان مي خورند دست خود را نمي شويند؟
او در جواب ايشان گفت: شما نيز به تقليد خويش، از حكم خدا چرا تجاوز مي كنيد؟
زيرا خدا حكم داده است كه مادر و پدر خود را حرمت دار و هر كه پدر يا مادر را دشنام دهد البّته هلاك گردد.
ليكن شما مي گوييد هر كه پدر يا مادر خود را گويد آنچه از من به تو نفع رسد هديه اي است
و پدر يا مادر خود را بعد از آن احترام نمي نمايند. پس به تقليد خود، حكم خدا را باطل نموده ايد.
و آن جماعت را خوانده، بدیشان گفت: گوش داده، بفهميد؛
نه آنچه به دهان فرو مي رود انسان را نجس مي سازد ،بلكه آنچه از دهان بيرون مي آيد انسان را نجس مي گرداند.
https://gam-ahoo.com/article-category/2

***********************************************************

کتاب: زن در اوستا، تورات، انجیل و قرآن
انجیل - کتاب اعمال رسولان

- اما شخصي حنّانِيا نام، با زوجه اش سفيره ملكي فروخته،
- قدري از قيمت آن را به اطلاع زن خود نگاه داشت و قدري از آن را آورده، نزد قدمهاي رسولان نهاد.
- آنگاه پطرس* گفت: اي حّنانيا چرا شيطان دل تو را پر ساخته است تا روح القدس را فريب دهي و مقداري از قيمت زمين را نگاه داري؟
- ايا چون داشتي از آن تو نبود و چون فروخته شد در اختيار تو نبود؟ چرا اين را در دل خود نهادي؟ به انسان دروغ نگفتي بلكه به خدا.
- حنانيا چون این سخنان را شنيد افتاده، جان بداد و خوفي شديد بر همه شنوندگان اين چيزها مستولی گشت.
- آنگاه جوانان برخاسته، او را كفن كردند و بيرون برده، دفن نمودند.
- و تخمينًا سه ساعت گذشت كه زوجه اش از ماجرا مطلع نشده درآمد.
- پطرس بدو گفت: مرا بگو كه آيا اين زمين را به همين قيمت فروختيد؟ گفت: بلي، به همين.
- پطرس بدو گفت: براي چه متّفق شديد تا روح خدا را امتحان كنيد؟ اينك پاي هاي آناني كه شوهر تو را دفن كردند، بر آستانه است و تو را هم بيرون خواهند برد.
- و در ساعت پيش قدمهاي او افتاده، جان بداد و جوانان داخل شده، او را مرده يافتند. پس بيرون برده، به پهلوي شوهرش دفن كردند.
https://gam-ahoo.com/article/13

**********************************************

برگزیده از: کتاب مقدس - عهد جدید - انجیل متی - فصل 4

- آنگاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه نماید.

- و چون چهل شبانه‌روز روزه داشت، آخر گرسنه گردید.
- پس تجربه‌کننده نزد او آمده، گفت، اگر پسر خدا هستی، بگو تا این سنگها نان شود.
-  در جواب گفت، مکتوب است انسان نه محض نان زیست می‌کند، بلکه به هر کلمه‌ای که از دهان خدا صادر گردد.
-  آنگاه ابلیس او را به شهر مقدّس برد و بر کنگره هیکل برپا داشته،
-  به وی گفت، اگر پسر خدا هستی، خود را به زیر انداز، زیرا مکتوب است که فرشتگان خود را دربارهٔ تو فرمان دهد تا تو را به دستهای خود برگیرند، مبادا پایت به سنگی خورد.
-  عیسی وی را گفت، و نیز مکتوب است خداوند خدای خود را تجربه مکن.
-  پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همهٔ ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده،
-  به وی گفت، اگر افتاده مرا سجده کنی، همانا این همه را به تو بخشم.
-  آنگاه عیسی وی را گفت، دور شو ای شیطان، زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.
-  در ساعت ابلیس او را رها کرد و اینک، فرشتگان آمده، او را پرستاری می‌نمودند.

***********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 1

کتاب نسب نامه عیسی مسیح بن داود بن ابراهیم،
ابراهیم اسحاق را آورد و اسحاق یعقوب را آورد و یعقوب یهودا و برادران او را آورد.
….
و یعقوب، یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مُسمّیٰ به مسیح از او متولّد شد.
امّا ولادت عیسی مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود، قبل از آنکه با هم آیند، او را از روح‌القدس حامله یافتند.
و شوهرش یوسف چونکه مرد صالح بود و نخواست او را عبرت نماید، پس اراده نمود او را به پنهانی رها کند.
امّا چون او در این چیزها تفکّر می‌کرد، ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده، گفت، ای یوسف پسر داود، از گرفتن زن خویش مریم مترس، زیرا که آنچه در وی قرار گرفته است، از روح‌القدس است.
و او پسری خواهد زایید و نام او را عیسی خواهی نهاد، زیرا که او امّت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید.
پس چون یوسف از خواب بیدار شد، چنانکه فرشتهٔ خداوند بدو امر کرده بود، به عمل آورد و زن خویش را گرفت
و تا پسر نخستین خود را نزایید، او را نشناخت؛ و او را عیسی نام نهاد.

*************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 2

 و چون عیسی تولّد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اُورْشلیم آمده، گفتند،
 کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم؟
روانه شدند که ناگاه آن ستاره‌ای که در مشرق دیده بودند، پیش روی ایشان می‌رفت تا فوق آنجایی که طفل بود رسیده، بایستاد.
 و به خانه درآمده، طفل را با مادرش مریم یافتند و به روی در افتاده، او را پرستش کردند و ذخایر خود را گشوده، هدایای طلا و کُنْدُر و مُّر به وی گذرانیدند.
ناگاه فرشته خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده، گفت، برخیز و طفل و مادرش را برداشته به مصر فرار کن و در آنجا باش تا به تو خبر دهم.
پس شبانگاه برخاسته، طفل و مادر او را برداشته، بسوی مصر روانه شد
تا کلامی که خداوند به زبان نبی گفته بود تمام گردد که، از مصر پسر خود را خواندم.
آنگاه کلامی که به زبان اِرمیای نبی گفته شده بود، تمام شد،
ناگاه فرشته خداوند در مصر به یوسف در خواب ظاهر شده، گفت،
برخیز و طفل و مادرش را برداشته، به زمین اسرائیل روانه شو زیرا آنانی که قصد جان طفل داشتند فوت شدند.
پس برخاسته، طفل و مادر او را برداشت و به زمین اسرائیل آمد.
و در خواب وحی یافته، به نواحی جلیل برگشت.
و آمده در بَلْده‌ای مسمّیٰ به ناصره ساکن شد، تا آنچه به زبان انبیا گفته شده بود تمام شود که، به ناصری خوانده خواهد شد.

***************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 3


و در آن ایّام، یحیی تعمید‌ دهنده در بیابان یهودیّه ظاهر شد و موعظه کرده، می‌گفت،
توبه کنید، زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.
زیرا همین است آنکه اشعیای نبی از او خبر داده، می‌گوید، صدای ندا کننده‌ای در بیابان که راه خداوند را مهیّا سازید و طُرُق او را راست نمایید.
پس‌ چون‌ بسیاری از فریسیان‌ و صدّوقیان‌ را دید كه‌ به‌جهت‌ تعمید وی می‌آیند، بدیشان‌ گفت‌: «ای افعی‌زادگان‌، كِه‌ شما را اعلام‌ كرد كه‌ از غضب‌ آینده‌ بگریزید؟
اکنون ثمرهٔ شایستهٔ توبه بیاورید،
و این سخن را به‌خاطر خود راه مدهید که پدر ما ابراهیم است، زیرا به شما می‌گویم خدا قادر است که از این سنگ‌ها فرزندان برای ابراهیم برانگیزاند.
و الحال تیشه بر ریشهٔ درختان نهاده شده است، پس هر درختی که ثمرهٔ نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده شود.
من شما را به آب به‌جهت توبه تعمید می‌دهم. لکن او که بعد از من می‌آید از من تواناتر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم؛ او شما را به روح‌القدس و آتش تعمید خواهد داد.
او غربال خود را در دست دارد و خرمن خود را نیکو پاک کرده، گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود، ولی کاه را در آتشی که خاموشی نمی‌پذیرد خواهد سوزانید.
آنگاه عیسی از جلیل به اُرْدُن نزد یحیی آمد تا از او تعمید یابد.
امّا یحیی او را منع نموده، گفت، من احتیاج دارم که از تو تعمید یابم و تو نزد من می‌آیی؟
عیسی در جواب وی گفت، الآن بگذار زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال رسانیم. پس او را واگذاشت.
امّا عیسی چون تعمید یافت، فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده، بر وی می‌آید.
آنگاه خطابی از آسمان در رسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم.

*********************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 4


 آنگاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه نماید.
 و چون چهل شبانه‌روز روزه داشت، آخر گرسنه گردید.
پس تجربه‌کننده نزد او آمده، گفت، اگر پسر خدا هستی، بگو تا این سنگها نان شود.
در جواب گفت، مکتوب است انسان نه محض نان زیست می‌کند، بلکه به هر کلمه‌ای که از دهان خدا صادر گردد.
آنگاه ابلیس او را به شهر مقدّس برد و بر کنگره هیکل برپا داشته،
 به وی گفت، اگر پسر خدا هستی، خود را به زیر انداز، زیرا مکتوب است که فرشتگان خود را دربارهٔ تو فرمان دهد تا تو را به دستهای خود برگیرند، مبادا پایت به سنگی خورد.
عیسی وی را گفت، و نیز مکتوب است خداوند خدای خود را تجربه مکن.
پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همهٔ ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده،
 به وی گفت، اگر افتاده مرا سجده کنی، همانا این همه را به تو بخشم.
 آنگاه عیسی وی را گفت، دور شو ای شیطان، زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.
 در ساعت ابلیس او را رها کرد و اینک، فرشتگان آمده، او را پرستاری می‌نمودند.


***************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 5

 آنگاه دهان خود را گشوده، ایشان را تعلیم داد و گفت،
خوشا به حال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.
خوشا به حال ماتمیان، زیرا ایشان تسلّی خواهند یافت.
خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا ایشان سیر خواهند شد.
خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند، و بخاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند.
همچنین بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است تمجید نمایند
گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم.
زیرا هر آینه به شما می‌گویم، تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطه‌ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
لیکن من به شما می‌گویم، هر که به برادر خود بی‌سبب خشم گیرد، مستوجب حکم باشد و هر که برادر خود را راقا گوید، مستوجب قصاص باشد و هر که احمق گوید، مستحّق آتش جهنّم بُوَد.
لیکن من به شما می‌گویم، هر کس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است.
لیکن من به شما می‌گویم، هر کس بغیر علّت زنا، زن خود را از خود جدا کند باعث زنا کردن او می‌باشد، و هر که زن مُطَلَّقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.
لیکن من به شما می‌گویم،هرگز قسم مخورید، نه به آسمان زیرا که عرش خداست،
بلکه سخن شما بلی بلی و نی نی باشد زیرا که زیاده بر این از شریر است.
لیکن من به شما می‌گویم، با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارهٔ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان،
و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار،
هر کس از تو سؤال کند، بدو ببخش و از کسی که قرض از تو خواهد، روی خود را مگردان.
امّا من به شما می‌گویم که دشمنان خود را محبّت نمایید و برای لعن‌کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید،
پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است.


**********************************************************


گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل   6


پس چون صدقه دهی، پیش خود کَرِّنا منواز چنانکه ریاکاران در کنایس و بازارها می‌کنند، تا نزد مردم اکرام یابند. هرآینه به شما می‌گویم اجر خود را یافته‌اند.
و چون عبادت کنی، مانند ریاکاران مباش زیرا خوش دارند که در کنایس و گوشه‌های کوچه‌ها ایستاده، نماز گذارند تا مردم ایشان را ببینند. هرآینه به شما می‌گویم اجر خود را تحصیل نموده‌اند.
و چون عبادت کنید، مانند امّت‌ها تکرار باطل مکنید زیرا ایشان گمان می‌برند که به‌سبب زیاد گفتن مستجاب می‌شوند.
پس شما به اینطور دعا کنید، ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدّس باد.
نان کفاف ما را امروز به ما بده.
و قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را می‌بخشیم.
و ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر ما را رهایی ده. زیرا ملکوت و قوّت و جلال تا ابدالآباد از آن تو است، آمین.
امّا اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید، پدر شما هم تقصیرهای شما را نخواهد آمرزید.
امّا چون روزه دارید، مانند ریاکاران ترشرو مباشید زیرا که صورت خویش را تغییر می‌دهند تا در نظر مردم روزه‌دار نمایند. هرآینه به شما می‌گویم اجر خود را یافته‌اند.
گنجها برای خود بر زمین نیندوزید، جایی که بید و زنگ زیان می‌رساند و جایی که دزدان نَقْب می‌زنند و دزدی می‌نمایند.
امّا اگر چشم تو فاسد است، تمام جسدت تاریک می‌باشد. پس اگر نوری که در تو است ظلمت باشد، چه ظلمت عظیمی است!
بنابراین به شما می‌گویم، از بهر جان خود اندیشه مکنید که چه خورید یا چه آشامید و نه برای بدن خود که چه بپوشید. آیا جان، از خوراک و بدن از پوشاک بهتر نیست؟
مرغان هوا را نظر کنید که نه می‌کارند و نه می‌دروند و نه در انبارها ذخیره می‌کنند و پدر آسمانی شما آنها را می‌پروراند. آیا شما از آنها بمراتب بهتر نیستید؟
لیکن اوّل ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد.
پس در اندیشه فردا مباشید زیرا فردا اندیشه خود را خواهد کرد. بدی امروز برای امروز کافی است.

 

********************************************************


گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 7


حکم مکنید تا بر شما حکم نشود.
و چون است که خس را در چشم برادر خود می‌بینی و چوبی را که در چشم خود داری نمی‌یابی؟
سؤال کنید که به شما داده خواهد شد؛ بطلبید که خواهید یافت؛ بکوبید که برای شما باز کرده خواهد شد.
بنابراین آنچه خواهید که مردم به شما کنند، شما نیز بدیشان همچنان کنید؛ زیرا این است تورات و صُحُف انبیا.
ایشان را از میوه‌های ایشان خواهید شناخت. آیا انگور را از خار و انجیر را از خس می‌چینند؟
هر درختی که میوهٔ نیکو نیاورد، بریده و در آتش افکنده شود.َ
نه هر که مرا ،خداوند، خداوند، گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آنکه ارادهٔ پدر مرا که در آسمان است بجا آورد.
پس هر که این سخنان مرا بشنود و آنها را بجا آرد، او را به مردی دانا تشبیه می‌کنم که خانهٔ خود را بر سنگ بنا کرد.
و هر که این سخنان مرا شنیده، به آنها عمل نکرد، به مردی نادان مانَد که خانهٔ خود را بر ریگ بنا نهاد.
و چون عیسی این سخنان را ختم کرد، آن گروه از تعلیم او در حیرت افتادند،

*************************************************************


گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 8

وچون او از کوه به زیر آمد، گروهی بسیار از عقب او روانه شدند.
که ناگاه ابرصی آمد و او را پرستش نموده، گفت، ای خداوند اگر بخواهی، می‌توانی مرا طاهر سازی.
عیسی دست آورده، او را لمس نمود و گفت، می‌خواهم؛ طاهر شو! که فوراً برص او طاهر گشت.
و چون عیسی به خانهٔ پطرس آمد، مادر زنِ او را دید که تب کرده، خوابیده است.
پس دست او را لمس کرد و تب او را رها کرد. پس برخاسته، به خدمتگزاری ایشان مشغول گشت.
امّا چون شام شد، بسیاری از دیوانگان را به نزد او آوردند و محض سخنی ارواح را بیرون کرد و همهٔ مریضان را شفا بخشید.
چون به کشتی سوار شد، شاگردانش از عقب او آمدند.
ناگاه اضطراب عظیمی در دریا پدید آمد، بحدیّ که امواج، کشتی را فرو می‌گرفت؛ و او در خواب بود.
پس شاگردان پیش آمده، او را بیدار کرده، گفتند، خداوندا، ما را دریاب که هلاک می‌شویم!
بدیشان گفت، ای کم ایمانان، چرا ترسان هستید؟ آنگاه برخاسته، بادها و دریا را نهیب کرد که آرامی کامل پدید آمد.
امّا آن اشخاص تعجّب نموده، گفتند، این چگونه مردی است که بادها و دریا نیز او را اطاعت می‌کنند!

**************************************************************


گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 9

ناگاه مفلوجی را بر بستر خوابانیده، نزد وی آوردند. چون عیسی ایمان ایشان را دید، مفلوج را گفت، ای فرزند، خاطر جمع دار که گناهانت آمرزیده شد.
در حال برخاسته، به خانهٔ خود رفت!
و فریسیان چون دیدند، به شاگردان او گفتند، چرا استاد شما با باجگیران و گناهکاران غذا می‌خورد؟
عیسی چون شنید، گفت، نه تندرستان، بلکه مریضان احتیاج به طبیب دارند.
او هنوز این سخنان را بدیشان می‌گفت که ناگاه رئیسی آمد و او را پرستش نموده، گفت، اکنون دختر من مرده است. لکن بیا و دست خود را بر وی گذار که زیست خواهد کرد.
پس عیسی به اتّفاق شاگردان خود برخاسته، از عقب او روانه شد.
و چون عیسی به خانهٔ رئیس در آمد، نوحه گران و گروهی از شورش کنندگان را دیده،
بدیشان گفت، راه دهید، زیرا دختر نمرده، بلکه در خواب است. ایشان بر وی سُخریّه کردند.
امّا چون آن گروه بیرون شدند، داخل شده، دست آن دختر را گرفت که در ساعت برخاست.
و چون عیسی از آن مکان می‌رفت، دو کور فریادکنان در عقب او افتاده، گفتند، پسر داودا، بر ما ترحّم کن!
و چون به خانه در آمد، آن دو کور نزد او آمدند. عیسی بدیشان گفت، آیا ایمان دارید که این کار را می‌توانم کرد؟ گفتندش، بلی خداوندا.
در حال چشمانشان باز شد و عیسی ایشان را به تأکید فرمود که زنهار کسی اطّلاع نیابد.
و هنگامی که ایشان بیرون می‌رفتند، ناگاه دیوانه ای گنگ را نزد او آوردند.
و چون دیو بیرون شد، گنگ، گویا گردید و همه در تعجّب شده، گفتند، در اسرائیل چنین امر هرگز دیده نشده بود.

*****************************************************************


گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 10

ودوازده شاگرد خود را طلبیده، ایشانرا بر ارواح پلید قدرت داد که آنها را بیرون کنند و هر بیماری و رنجی را شفا دهند.
این دوازده را عیسی فرستاده، بدیشان وصیّت کرده، گفت، از راه امّت‌ها مروید و در بَلَدی از سامریان داخل مشوید،
بلکه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید.
و چون می‌روید، موعظه کرده، گویید که ملکوت آسمان نزدیک است.
بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده کنید، دیوها را بیرون نمایید. مفت یافته‌اید، مفت بدهید.
و برای سفر، توشه دان یا دو پیراهن یا کفشها یا عصا برندارید، زیرا که مزدور مستحّق خوراک خود است.
و چون به خانه‌ای درآیید، بر آن سلام نمایید؛
و هر که شما را قبول نکند یا به سخن شما گوش ندهد، از آن خانه یا شهر بیرون شده، خاک پای های خود را برافشانید.
هان، من شما را مانند گوسفندان در میان گرگان می‌فرستم؛ پس مثل مارها هوشیار و چون کبوتران ساده باشید.
و بجهت اسم من، جمیع مردم از شما نفرت خواهند کرد. لیکن هر که تا به آخر صبر کُند، نجات یابد.
و از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نباشند، بیم مکنید، بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک کردن روح و جسم را نیز در جهنّم.
امّا هر که مرا پیش مردم انکار نماید، من هم در حضور پدر خود که درآسمان است او را انکار خواهم نمود.
گمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامده‌ام تا سلامتی بگذارم، بلکه شمشیر را.
زیرا که آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم.
و دشمنان شخص، اهل خانهٔ او خواهند بود.
و هر که پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد و هر که پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد، لایق من نباشد.
و هر که صلیب خود را برنداشته، از عقب من نیاید، لایق من نباشد.
هر که جان خود را دریابد، آن را هلاک سازد و هر که جان خود را بخاطر من هلاک کرد، آن را خواهد دریافت.
هر که شما را قبول کند، مرا قبول کرده و کسی که مرا قبول کرده، فرستنده مرا قبول کرده باشد.

**************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 11

و چون یحیی در زندان، اعمال مسیح را شنید، دو نفر از شاگردان خود را فرستاده،
بدوگفت، آیا آن آینده تویی یا منتظر دیگری باشیم؟
عیسی در جواب ایشان گفت، بروید و یحیی را از آنچه شنیده و دیده‌اید، اطّلاع دهید
که کوران بینا می‌گردند و لنگان به رفتار می‌آیند و ابرصان طاهر و کران شنوا و مردگان زنده می‌شوند و فقیران بشارت می‌شنوند؛
و خوشابحال کسی که در من نلغزد.
هرآینه به شما می‌گویم که از اولاد زنان، بزرگتری از یحیی تعمیددهنده برنخاست، لیکن کوچکتر در ملکوت آسمان از وی بزرگتر است.
هر که گوش شنوا دارد بشنود.
زیرا که یحیی آمد، نه می‌خورد و نه می‌آشامید، می‌گویند دیو دارد.
پسر انسان آمد که می‌خورَد و می‌نوشد، می‌گویند، اینک، مردی پرخور و می‌گسار و دوست باجگیران و گناهکاران است. لیکن حکمت از فرزندان خود تصدیق کرده شده است.
پدر همه‌چیز را به من سپرده است و کسی پسر رانمی‌شناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس می‌شناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد.
بیایید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.
یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل می‌باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت؛
زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.

******************************************************


گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 12

و عیسی به کنیسه درآمد،
که ناگاه شخص دست خشکی حاضر بود. پس فریسیان از وی پرسیده، گفتند، آیا در روز سَبَّت شفا دادن جایز است یا نه؟ تا ادّعایی بر او وارد آورند.
وی به ایشان گفت، کیست از شما که یک گوسفند داشته باشد و هرگاه آن در روز سَبَّت به حفره‌ای افتد، او را نخواهد گرفت و بیرون آورد؟
پس چقدر انسان از گوسفند افضل است. بنابراین در سَبَّت ها نیکویی کردن روا است.
آنگاه آن مرد را گفت، دست خود را دراز کن! پس دراز کرده، مانند دیگری صحیح گردید.
امّا فریسیان بیرون رفته، بر او شورا نمودند که چطور او را هلاک کنند.

********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 12
 

عیسی گفت؛
هر که با من نیست، برخلاف من است و هر که با من جمع نکند، پراکنده سازد.
از این رو، شما را می‌گویم هرنوع گناه و کفر از انسان آمرزیده می‌شود، لیکن کفر به روح‌القدس از انسان عفو نخواهد شد.
و هرکه برخلاف پسر انسان سخنی گوید، آمرزیده شود امّا کسی که برخلاف روح‌القدس گوید، در این عالم و در عالم آینده، هرگز آمرزیده نخواهد شد.
یا درخت را نیکو گردانید و میوه اش را نیکو، یا درخت را فاسد سازید و میوه اش را فاسد، زیرا که درخت از میوه اش شناخته می‌شود.
ای افعی‌زادگان، چگونه می‌توانید سخن نیکو گفت و حال آنکه بد هستید زیرا که زبان از زیادتی دل سخن می‌گوید.
مرد نیکو از خزانه نیکوی دل خود، چیزهای خوب برمی‌آورد و مرد بد از خزانه بد، چیزهای بد بیرون می‌آورد.
لیکن به شما می‌گویم که هر سخن باطل که مردم گویند، حساب آن را در روز داوری خواهند داد.
زیرا که از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنهای تو بر تو حکم خواهد شد.

**************************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 12

عیسی با آن جماعت هنوز سخن می‌گفت که ناگاه مادر و برادرانش در طلب گفتگوی وی بیرون ایستاده بودند.
و شخصی وی را گفت، اینک، مادر تو و برادرانت بیرون ایستاده، می‌خواهند با تو سخن گویند.
در جواب قایل گفت، کیست مادر من و برادرانم کیانند؟
و دست خود را به سوی شاگردان خود دراز کرده، گفت، اینانند مادر من و برادرانم.
زیرا هر که ارادهٔ پدر مرا که در آسمان است بجا آوَرَد، همان برادر و خواهر و مادر من است.

*******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 13

و عیسی گفت، ملکوت آسمان مردی را ماند که تخم نیکو در زمین خود کاشت،

و چون مردم در خواب بودند دشمن‌اش آمده، در میان گندم، کرکاس ریخته، برفت.

و وقتی که گندم رویید و خوشه برآورد، کرکاس نیز ظاهر شد.

شاگردانش گفتند، مَثَلِ کرکاسِ مزرعه را بجهت ما شرح فرما.

در جواب ایشان گفت، آنکه بذر نیکو می‌کارد پسر انسان است،

و مزرعه، این جهان است و تخم نیکو ابنای ملکوت و کرکاس‌ها، پسران شریرند.

و دشمنی که آنها را کاشت، ابلیس است و موسم حصاد، عاقبت این عالم و دروندگان، فرشتگانند.

پس همچنان که کرکاس‌ها را جمع کرده، در آتش می‌سوزانند، همانطور در عاقبت این عالم خواهد شد،

که پسر انسان ملائکه خود را فرستاده، همهٔ لغزش‌دهندگان و بدکاران را جمع خواهند کرد،

و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت، جایی که گریه و فشار دندان بُوَد.

آنگاه عادلان در ملکوت پدر خود مثل آفتاب، درخشان خواهند شد. هر که گوش شنوا دارد بشنود.

***************************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 14

در آن هنگام هیرودیس چون شهرت عیسی را شنید،

به خادمان خود گفت، این است یحیی تعمید دهنده که از مردگان برخاسته است، و از این جهت معجزات از او صادر می‌گردد.

زیرا که هیرودیس یحیی را در بند نهاده و در زندان انداخته بود؛

امّا چون بزم میلاد هیرودیس را می‌آراستند، دختر هیرودیا در مجلس رقص کرده، هیرودیس را شاد نمود.

از این رو قسم خورده، وعده داد که آنچه خواهد بدو بدهد.

و او از ترغیب مادر خود گفت که، سر یحییِ تعمید دهنده را الان در طَبَقی به من عنایت فرما.

آنگاه پادشاه برنجید، لیکن بجهت پاسِ قسم و خاطر همنشینان خود، فرمود که بدهند.

و فرستاده، سر یحیی را در زندان از تن جدا کرد،

و سر او را در طشتی گذارده، به دختر تسلیم نمودند و او آن را نزد مادر خود برد.

پس شاگردانش آمده، جسد او را برداشته، به خاک سپردند و رفته، عیسی را اطلاّع دادند.

*********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 14

پس عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دیده، بر ایشان رحم فرمود و بیماران ایشان را شفا داد.

و در وقت عصر، شاگردانش نزد وی آمده، گفتند، این موضع ویرانه است و وقت الآن گذشته. پس این گروه را مرخّص فرما تا به دهات رفته بجهت خود غذا بخرند.

عیسی ایشان را گفت، احتیاج به رفتن ندارند. شما ایشان را غذا دهید.

بدو گفتند، در اینجا جز پنج نان و دو ماهی نداریم!

گفت، آنها را اینجا به نزد من بیاورید!

و بدان جماعت فرمود تا بر سبزه نشستند و پنج نان و دو ماهی را گرفته، به سوی آسمان نگریسته، برکت داد و نان را پاره کرده، به شاگردان سپرد و شاگردان بدان جماعت.

و همه خورده، سیرشدند و از پاره‌های باقی مانده دوازده سبد پر کرده، برداشتند.

و خورندگان سوای زنان و اطفال قریب به پنج هزار مرد بودند.

*************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 14

امّا کشتی در میان دریا به‌سبب باد مخالف که می‌وزید، به امواج گرفتار بود.

و در پاس چهارم از شب، عیسی بر دریا خرامیده، به سوی ایشان روانه گردید.

امّا چون شاگردان، او را بر دریا خرامان دیدند، مضطرب شده، گفتند که خیالی است؛ و از خوف فریاد برآوردند.

امّا عیسی ایشان را بی تأمّل خطاب کرده، گفت، خاطر جمع دارید! منم، ترسان مباشید!

پطرس در جواب او گفت، خداوندا، اگر تویی مرا بفرما تا بر روی آب، نزد تو آیم.

گفت، بیا! در ساعت پطرس از کشتی فرود شده، بر روی آب روانه شد تا نزد عیسی آید.

لیکن چون باد را شدید دید، ترسان گشت و مشرف به غرق شده، فریاد برآورده، گفت، خداوندا، مرا دریاب.

عیسی بی‌درنگ دست آورده، او را بگرفت و گفت، ای کم ایمان، چرا شک آوردی؟

و چون به کشتی سوار شدند، باد ساکن گردید.

پس اهل کشتی آمده، او را پرستش کرده، گفتند، فی‌الحقیقۀ تو پسر خدا هستی!

*******************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 15

عیسی گفت؛

نه آنچه به دهان فرو می‌رود انسان را نجس می‌سازد، بلکه آنچه از دهان بیرون می‌آید انسان را نجس می‌گرداند.

آنچه از دهان فرو می‌رود، داخل شکم می‌گردد و در مَبْرَز افکنده می‌شود.

لیکن آنچه از دهان برآید، از دل صادر می‌گردد و این چیزها است که انسان را نجس می‌سازد.

زیرا که از دل برمی‌آید، خیالات بد و قتلها و زناها و فسق‌ها و دزدی‌ها و شهادات دروغ و کفرها.

این‌ها است که انسان را نجس می‌سازد، لیکن خوردن به دست‌های ناشسته، انسان را نجس نمی‌گرداند.

هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد، کَنده شود.

******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 15

پس عیسی به دیار صُور و صیدون رفت.

ناگاه زن کنعانی از آن حدود بیرون آمده، فریاد کنان وی را گفت، خداوندا، پسر داود، بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است.

لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده، خواهش نمودند که او را مرخّص فرمای زیرا در عقب ما شورش می‌کند.

او در جواب گفت، فرستاده نشده‌ام مگر بجهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.

پس آن زن آمده، او را پرستش کرده، گفت، خداوندا مرا یاری کن.

در جواب گفت که، نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست.

عرض کرد، بلی خداوندا، زیرا سگان نیز از پاره‌های افتاده سفره آقایان خویش می‌خورند.

آنگاه عیسی در جواب او گفت، ای زن! ایمان تو عظیم است! تو را برحسب خواهش تو بشود. که در همان ساعت، دخترش شفا یافت.

*********************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 15

عیسی به کناره دریای جلیل آمد و بر فراز کوه برآمده، آنجا بنشست.

و گروهی بسیار، لنگان و کوران و گنگان و شلاّن و جمعی از دیگران را با خود برداشته، نزد او آمدند و ایشان را بر پای‌های عیسی افکندند و ایشان را شفا داد،

بقسمی که آن جماعت، چون گنگان را گویا و شلاّن را تندرست و لنگان را خرامان و کوران را بینا دیدند، متعجّب شده، خدای اسرائیل را تمجید کردند.

عیسی شاگردان خود را پیش طلبیده، گفت، مرا بر این جماعت دل بسوخت زیرا که الحال سه روز است که با من می‌باشند و هیچ چیز برای خوراک ندارند و نمی‌خواهم ایشان را گرسنه برگردانم مبادا در راه ضعف کنند.

عیسی ایشان را گفت، چند نان دارید؟ گفتند، هفت نان و قدری از ماهیان کوچک.

و آن هفت نان و ماهیان را گرفته، شکر نمود و پاره کرده، به شاگردان خود داد و شاگردان به آن جماعت.

و همه خورده، سیر شدند و از خرده‌های باقیمانده هفت زنبیل پر برداشتند.

و خورندگان، سوای زنان و اطفال چهار هزار مرد بودند.

********************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 16

و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریّه آمد، از شاگردان خود پرسیده، گفت، شما مرا که می‌دانید؟

شمعون پطرس در جواب گفت که، تویی مسیح، پسر خدای زنده!

عیسی در جواب وی گفت، خوشا بحال تو ای شمعون بن یونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان است.

و من نیز تو را می‌گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می‌کنم و ابواب جهنّم بر آن استیلا نخواهد یافت.

و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می‌سپارم؛ و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشاده شود.

آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت، اگر کسی خواهد متابعت من کند، باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته، از عقب من آید.

زیرا هر کس بخواهد جان خود را برهاند، آن را هلاک سازد؛ امّا هر که جان خود را به خاطر من هلاک کند، آن را دریابد.

زیرا شخص را چه سود دارد که تمام دنیا را ببرد و جان خود را ببازد؟ یا اینکه آدمی چه چیز را فدای جان خود خواهد ساخت؟

**************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 17

 و بعد از شش روز، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنّا را برداشته، ایشان را در خلوت به کوهی بلند برد.

و در نظر ایشان هیأتِ او متبدّل گشت و چهره‌اش چون خورشید، درخشنده و جامه‌اش چون نور، سفید گردید.

که ناگاه موسی و الیاس بر ایشان ظاهر شده، با او گفتگو می‌کردند.

امّا پطرس به عیسی متوجّه شده، گفت که، خداوندا، بودن ما در اینجا نیکو است! اگر بخواهی، سه سایبان در اینجا بسازیم، یکی برای تو و یکی بجهت موسی و دیگری برای الیاس.

و هنوز سخن بر زبانش بود که ناگاه ابری درخشنده بر ایشان سایه افکند و اینک، آوازی از ابر در رسید که این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید!

و چون شاگردان این را شنیدند، به روی در افتاده،بی‌نهایت ترسان شدند.

عیسی نزدیک آمده، ایشان را لمس نمود و گفت، برخیزید و ترسان مباشید!

و چشمان خود را گشوده، هیچ کس را جز عیسی تنها ندیدند.

************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 17

و چون به نزد جماعت رسیدند، شخصی پیش آمده، نزد وی زانو زده، عرض کرد،

خداوندا، بر پسر من رحم کن زیرا مصروع و به شدّت متألّم است، چنانکه بارها در آتش و مکرّراً در آب می‌افتد.

و او را نزد شاگردان تو آوردم، نتوانستند او را شفا دهند.

پس عیسی او را نهیب داده، دیو از وی بیرون شد و در ساعت، آن پسر شفا یافت.

امّا شاگردان نزد عیسی آمده، در خلوت از او پرسیدند، چرا ما نتوانستیم او را بیرون کنیم؟

عیسی ایشان را گفت، به‌سبب بی‌ایمانی شما. زیرا هرآینه به شما می‌گویم، اگر ایمانِ به قدر دانه خردلی می‌داشتید، بدین کوه می‌گفتید از اینجا بدانجا منتقل شو، البتّه منتقل می‌شد و هیچ امری بر شما محال نمی‌بود.

و چون ایشان در جلیل می‌گشتند، عیسی بدیشان گفت، پسر انسان بدست مردم تسلیم کرده خواهد شد،

و او را خواهند کشت و در روز سوم خواهد برخاست. پس بسیار محزون شدند.

****************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 17

و چون ایشان وارد کفرناحوم شدند، محصّلانِ دو درهم نزد پطرس آمده، گفتند، آیا استاد شما دو درهم را نمی‌دهد؟

گفت، بلی. و چون به خانه درآمده، عیسی بر او سبقت نموده، گفت، ای شمعون، چه گمان داری؟ پادشاهان جهان از چه کسان عشر و جزیه می‌گیرند؟ از فرزندان خویش یا از بیگانگان؟

پطرس به وی گفت، از بیگانگان. عیسی بدو گفت، پس یقیناً پسران آزادند!

لیکن مبادا که ایشان را برنجانیم، به کناره دریا رفته، قلاّبی بینداز و اوّل ماهی که بیرون می‌آید، گرفته و دهانش را باز کرده، مبلغ چهار درهم خواهی یافت. آن را برداشته، برای من و خود بدیشان بده!

********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 18

آنگاه عیسی طفلی طلب نموده، در میان ایشان برپا داشت

و گفت، هرآینه به شما می‌گویم تا بازگشت نکنید و مثل طفلِ کوچک نشوید، هرگز داخل ملکوت آسمان نخواهید شد.

وای بر این جهان به‌سبب لغزش‌ها؛ زیرا که لابّد است از وقوع لغزش‌ها، لیکن وای بر کسی که سبب لغزش باشد.

پس اگر دستت یا پایت تو را بلغزاند، آن را قطع کرده، از خود دور انداز زیرا تو را بهتر است که لنگ یا شلّ داخل حیات شوی از آنکه با دو دست یا دو پا در نارِ جاودانی افکنده شوی.

و اگر چشمت تو را لغزش دهد، آن را قلع کرده، از خود دور انداز زیرا تو را بهتر است با یک چشم وارد حیات شوی، از اینکه با دو چشم در آتش جهنّم افکنده شوی.

و اگر برادرت به تو گناه کرده باشد، برو و او را میان خود و او در خلوت الزام کن. هرگاه سخن تو را گوش گرفت، برادر خود را دریافتی؛

باز به شما می‌گویم هرگاه دو نفر از شما در زمین دربارهٔ هر چه که بخواهند متّفق شوند، هرآینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان کرده خواهد شد.

زیرا جایی که دو یا سه نفر به اسم من جمع شوند، آنجا در میان ایشان حاضرم.

آنگاه پطرس نزد او آمده، گفت، خداوندا، چند مرتبه برادرم به من خطا ورزد، می‌باید او را آمرزید؟ آیا تا هفت مرتبه؟

عیسی بدو گفت، تو را نمی‌گویم تا هفت مرتبه، بلکه تا هفتاد هفت مرتبه!

به همینطور پدر آسمانی من نیز با شما عمل خواهد نمود، اگر هر یکی از شما برادر خود را از دل نبخشد.

************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 19

پس فریسیان آمدند تا عیسی را امتحان کنند و گفتند، آیا جایز است مرد، زن خود را به هر علّتی طلاق دهد؟

گفت، پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد.

به وی گفتند، پس از بهر چه موسی امر فرمود که زن را طلاقنامه دهند و جدا کنند؟

گفت، به شما می‌گویم هر که زن خود را بغیر علّت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، زانی است و هر که زن مطلقّه‌ای را نکاح کند، زنا کند.

شاگردانش بدو گفتند، اگر حکم شوهر با زن چنین باشد، نکاح نکردن بهتر است!

******************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 19

ناگاه شخصی آمده، وی را گفت، ای استاد نیکو، چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟

وی را گفت، از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست، جز خدا فقط. لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی، احکام را نگاه دار.

بدو گفت، کدام احکام؟ عیسی گفت، قتل مکن، زنا مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده،

و پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایهٔ خود را مثل نفس خود دوست دار.

جوان وی را گفت، همهٔ این‌ها را از طفولیّت نگاه داشته‌ام. دیگر مرا چه ناقص است؟

عیسی بدو گفت، اگر بخواهی کامل شوی، رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ و آمده مرا متابعت نما.

*************************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 19

عیسی به شاگردان خود گفت، هرآینه به شما می‌گویم که شخص دولتمند به ملکوت آسمان به دشواری داخل می‌شود.

و باز شما را می‌گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا.

آنگاه پطرس در جواب گفت، اینک، ما همه چیزها را ترک کرده، تو را متابعت می‌کنیم. پس ما را چه خواهد بود؟

عیسی ایشان را گفت، هرآینه به شما می‌گویم شما که مرا متابعت نموده‌اید، در معاد وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود.

و هر که بخاطر اسم من، خانه‌ها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمین‌ها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت و وارث حیات جاودانی خواهد گشت.

لیکن بسا اوّلین که آخرین می‌گردند و آخرین، اوّلین.

******************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 20

زیرا ملکوت آسمان صاحب خانه‌ای را ماند که بامدادان بیرون رفت تا عَمَله بجهت تاکستان خود به مزد بگیرد.

پس با عمله، روزی یک دینار قرار داده، ایشان را به تاکستان خود فرستاد.

و قریب به ساعت سوم بیرون رفته، بعضی دیگر را در بازار بیکار ایستاده دید.

ایشان را نیز گفت، شما هم به تاکستان بروید.

باز قریب به ساعت ششم و نهم و یازدهم رفته، همچنین کرد.

و چون وقت شام رسید.

پس یازده ساعتیان آمده، هر نفری دیناری یافتند.

و اوّلین آمده، ایشان نیز هر نفری دیناری یافتند.

بنابراین اوّلین آخرین و آخرین اوّلین خواهند شد، زیرا خوانده شدگان بسیارند و برگزیدگان کم.

*********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 20

و چون عیسی به اورشلیم می‌رفت، دوازده شاگرد خود را در اثنای راه به خلوت طلبیده بدیشان گفت،

اینک، به سوی اورشلیم می‌رویم و پسر انسان به رؤسای کَهَنَه و کاتبان تسلیم کرده خواهد شد و حکم قتل او را خواهند داد،

و او را به امّت‌ها خواهند سپرد تا او را استهزا کنند و تازیانه زنند و مصلوب نمایند و در روز سوم خواهد برخاست.

عیسی ایشان را گفت،

هر که در میان شما می‌خواهد بزرگ گردد، خادم شما باشد.

و هر که می‌خواهد در میان شما مقدّم بُوَد، غلام شما باشد.

چنانکه پسر انسان نیامد تا مخدوم شود، بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد.

***********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 21

وچون نزدیک به اورشلیم رسیده،

و این همه واقع شد تا سخنی که نبی گفته است تمام شود

که دختر صَهیون را گویید، اینک، پادشاه تو نزد تو می‌آید با فروتنی و سواره بر حمار و بر کرّهٔ الاغ.

و چون وارد اورشلیم شد، تمام شهر به آشوب آمده، می‌گفتند، این کیست؟

آن گروه گفتند، این است عیسی نبی از ناصرهٔ جلیل.

پس عیسی داخل هیکل خدا گشته، جمیع کسانی را که در هیکل خرید و فروش می‌کردند، بیرون نمود و تخت‌های صرّافان و کرسی‌های کبوترفروشان را واژگون ساخت.

و ایشان را گفت، مکتوب است که خانهٔ من خانهٔ دعا نامیده می‌شود. لیکن شما مغاره دزدانش ساخته‌اید.

و کوران و شلان در هیکل، نزد او آمدند و ایشان را شفا بخشید.

امّا رؤسای کهنه و کاتبان چون عجایبی که از او صادر می‌گشت دیدند، غضبناک گشتند.

*********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 21

بامدادان چون عیسی به شهر مراجعت می‌کرد، گرسنه شد.

و در کناره راه یک درخت انجیر دیده، نزد آن آمد و جز برگ بر آن هیچ نیافت. پس آن را گفت، از این به بعد میوه تا به ابد بر تو نشود، که در ساعت درخت انجیر خشکید،

چون شاگردانش این را دیدند، متعجّب شده، گفتند، چه بسیار زود درخت انجیر خشک شده است.

عیسی در جواب ایشان گفت، هرآینه به شما می‌گویم اگر ایمان می‌داشتید و شک نمی‌نمودید، نه همین را که به درخت انجیر شد می‌کردید، بلکه هر گاه بدین کوه می‌گفتید، منتقل شده به دریا افکنده شو چنین می‌شد.

و هر آنچه با ایمان به دعا طلب کنید، خواهید یافت.

*********************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 21

و چون به هیکل درآمده، تعلیم می‌داد، رؤسای کهنه و مشایخ قوم نزد او آمده، گفتند، به چه قدرت این اعمال را می‌نمایی و کیست که این قدرت را به تو داده است؟

عیسی در جواب ایشان گفت، من نیز از شما سخنی می‌پرسم. اگر آن را به من گویید، من هم به شما گویم که این اعمال را به چه قدرت می‌نمایم،

تعمید یحیی از کجا بود؟ از آسمان یا از انسان؟ ایشان با خود تفکّر کرده، گفتند که اگر گوییم از آسمان بود، هرآینه گوید پس چرا به وی ایمان نیاوردید.

و اگر گوییم از انسان بود، از مردم می‌ترسیم زیرا همه یحیی را نبی می‌دانند.

پس در جواب عیسی گفتند، نمی‌دانیم.

بدیشان گفت،

هرآینه به شما می‌گویم که باجگیران و فاحشه‌ها قبل از شما داخل ملکوت خدا می‌گردند،

زانرو که یحیی از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ایمان نیاوردید، امّا باجگیران و فاحشه‌ها بدو ایمان آوردند و شما چون دیدید، آخر هم پشیمان نشدید تا بدو ایمان آورید.

و چون رؤسای کَهَنه و فریسیان مثل‌هایش را شنیدند، دریافتند که دربارهٔ ایشان می‌گوید.

و چون خواستند او را گرفتار کنند، از مردم ترسیدند زیرا که او را نبی می‌دانستند.

**********************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 22

وعیسی توجّه نموده، باز به مَثَل‌ها ایشان را خطاب کرده، گفت،
ملکوت آسمان پادشاهی را ماند که برای پسر خویش عروسی کرد.
و غلامان خود را فرستاد تا دعوتشدگان را به عروسی بخوانند و نخواستند بیایند.
آنگاه غلامان خود را فرمود، عروسی حاضر است؛ لیکن دعوت شدگان لیاقت نداشتند.
الآن به شوارع عامّه بروید و هر که را بیابید به عروسی بطلبید.
آنگاه پادشاه بجهت دیدن اهل مجلس داخل شده، شخصی را در آنجا دید که جامه عروسی در بر ندارد.
بدو گفت، ای عزیز چطور در اینجا آمدی و حال آنکه جامه عروسی در بر نداری؟ او خاموش شد.
آنگاه پادشاه خادمان خود را فرمود، این شخص را دست و پا بسته بردارید و در ظلمت خارجی اندازید، جایی که گریه و فشار دندان باشد.
زیرا طلبیدگان بسیارند و برگزیدگان کم.

****************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 22

و یکی از ایشان که فقیه بود، از عیسی به طریق امتحان سؤال کرده، گفت،
ای استاد، کدام حکم در شریعت بزرگتر است؟
عیسی وی را گفت، اینکه خداوند خدای خود را به همهٔ دل و تمامی نفس و تمامی فکر خود محبّت نما.
این است حکم اوّل و اعظم.
و دوّم مثل آن است، یعنی همسایهٔ خود را مثل خود محبّت نما.
بدین دو حکم، تمام تورات و صُحُف انبیا متعلّق است.
و چون فریسیان جمع بودند، عیسی از ایشان پرسیده،
گفت، دربارهٔ مسیح چه گمان می‌برید؟ او پسر کیست؟ بدو گفتند، پسر داود.
ایشان را گفت، پس چطور داود در روح، او را خداوند می‌خواند؟ چنانکه می‌گوید،
خداوند به خداوند من گفت، به دست راست من بنشین تا دشمنان تو را پای‌انداز تو سازم.
پس هرگاه داود او را خداوند می‌خواند، چگونه پسرش می‌باشد؟
و هیچ‌کس قدرت جواب وی هرگز نداشت و نه کسی از آن روز دیگر جرأت سؤال کردن از او نمود.

************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 23

آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده،
گفت، کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشسته‌اند.
پس آنچه به شما گویند، نگاه دارید و بجا آورید، لیکن مثل اعمال ایشان مکنید زیرا می‌گویند و نمی‌کنند.
زیرا بارهای گران و دشوار را می‌بندند و بر دوش مردم می‌نهند و خود نمی‌خواهند آنها را به یک انگشت حرکت دهند.
و همهٔ کارهای خود را می‌کنند تا مردم، ایشان را ببینند. حمایلهای خود را عریض و دامنهای قبای خود را پهن می‌سازند،
و بالا نشستن در ضیافت‌ها و کرسی‌های صدر در کنایس را دوست می‌دارند،
و تعظیم در کوچه‌ها را و اینکه مردم ایشان را آقا آقا بخوانند.
لیکن شما آقا خوانده مشوید، زیرا استاد شما یکی است، یعنی مسیح و جمیع شما برادرانید.
و هیچ کس را بر زمین، پدر خود مخوانید زیرا پدر شما یکی است که در آسمان است.
و پیشوا خوانده مشوید، زیرا پیشوای شما یکی است، یعنی مسیح.
و هر که از شما بزرگتر باشد، خادم شما بُوَد.
و هر که خود را بلند کند، پست گردد و هر که خود را فروتن سازد سرافراز گردد.

**************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 23

وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار.
ای رهنمایان کور که پشه را صافی می‌کنید و شتر را فرو می‌برید،
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، از آن رو که بیرون پیاله و بشقاب را پاک می‌نمایید و درون آنها مملّو از جبر و ظلم است.
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که چون قبور سفید شده می‌باشید که از بیرون، نیکو می‌نماید لیکن درون آنها از استخوانهای مردگان و سایر نجاسات پر است،
همچنین شما نیز ظاهراً به مردم عادل می‌نمایید، لیکن باطناً از ریاکاری و شرارت مملّو هستید.
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که قبرهای انبیا را بنا می‌کنید و مدفن‌های صادقان را زینت می‌دهید،
ای ماران و افعی‌زادگان، چگونه از عذاب جهنّم فرار خواهید کرد؟
ای اورشلیم، اورشلیم، قاتل انبیا و سنگسار کننده مرسلان خود، چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم، مثل مرغی که جوجه‌های خود را زیر بال خود جمع می‌کند و نخواستید،
اینک، خانهٔ شما برای شما ویران گذارده می‌شود.
زیرا به شما می‌گویم از این پس مرا نخواهید دید تا بگویید مبارک است او که به نام خداوند می‌آید.

**********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 24

عیسی ایشان را گفت، هرآینه به شما می‌گویم در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود.

امّا همهٔ این‌ها آغاز دردهای زه است.
آنگاه هر که در یهودیّه باشد به کوهستان بگریزد؛
لیکن وای بر آبستنان و شیردهندگان در آن ایّام.
و فوراً بعد از مصیبت آن ایّام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوّتهای افلاک متزلزل گردد.
آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین سینه‌زنی کنند و پسر انسان را بینند که بر ابرهای آسمان، با قوّت و جلال عظیم می‌آید؛
و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا بکران فلک فراهم خواهند آورد.
آسمان و زمین زایل خواهد شد، لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهد شد.
امّا از آن روز و ساعت هیچ کس اطّلاع ندارد، حَتَّی ملائکه آسمان جز پدر من و بس.
لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید.

**************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 25

در آن زمان ملکوت آسمان مثل ده باکره خواهد بود که مشعل‌های خود را برداشته، به استقبال داماد بیرون رفتند.

 و از ایشان پنج دانا و پنج نادان بودند.

 امّا نادانان مشعل‌های خود را برداشته، هیچ روغن با خود نبردند.

 لیکن دانایان، روغن در ظروف خود با مشعل‌های خویش برداشتند.

 و چون آمدن داماد بطول انجامید، همه پینکی زده، خفتند.

 و در نصف شب صدایی بلند شد که، اینک، داماد می‌آید. به استقبال وی بشتابید.

 پس تمامی آن باکره‌ها برخاسته، مشعل‌های خود را اصلاح نمودند.

 و نادانان، دانایان را گفتند، از روغن خود به ما دهید زیرا مشعل‌های ما خاموش می‌شود.

 امّا دانایان در جواب گفتند، نمی‌شود، مبادا ما و شما را کفاف ندهد. بلکه نزد فروشندگان رفته، برای خود بخرید.

 و در حینی که ایشان بجهت خرید می‌رفتند، داماد برسید و آنانی که حاضر بودند، با وی به عروسی داخل شده، در بسته گردید.

 بعد از آن، باکره‌های دیگر نیز آمده، گفتند، خداوندا برای ما باز کن.

 او در جواب گفت، هرآینه به شما می‌گویم شما را نمی‌شناسم.

 پس بیدار باشید زیرا که آن روز و ساعت را نمی‌دانید.

***********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 25

زیرا چنانکه مردی عازم سفر شده، غلامان خود را طلبید و اموال خود را بدیشان سپرد،

یکی را پنج قنطار و دیگری را دو و سومی را یک داد؛ هر یک را بحسب استعدادش. و بی‌درنگ متوجّه سفر شد.

 پس آنکه پنج قنطار یافته بود، رفته و با آنها تجارت نموده، پنج قنطار دیگر سود کرد.

 و همچنین صاحب دو قنطار نیز دو قنطار دیگر سود گرفت.

 امّا آنکه یک قنطار گرفته بود، رفته زمین را کند و نقد آقای خود را پنهان نمود.

 و بعد از مدّت مدیدی، آقای آن غلامان آمده، از ایشان حساب خواست.

 پس آنکه پنج قنطار یافته بود، پیش آمده، پنج قنطار دیگر آورده، گفت، خداوندا پنج قنطار به من سپردی، اینک، پنج قنطار دیگر سود کردم.

 آقای او به وی گفت، آفرین ای غلامِ نیکِ متدّین، بر چیزهای اندک امین بودی، تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. به شادی خداوند خود داخل شو،

 و صاحب دو قنطار نیز آمده، گفت، ای آقا دو قنطار تسلیم من نمودی، اینک، دو قنطار دیگر سود یافته‌ام.

 آقایش وی را گفت، آفرین ای غلام نیکِ متدیّن، بر چیزهای کم امین بودی، تو را بر چیزهای بسیار می‌گمارم. در خوشی خداوند خود داخل شو،

 پس آنکه یک قنطار گرفته بود، پیش آمده، گفت، ای آقا چون تو را می‌شناختم که مرد درشت خویی می‌باشی، از جایی که نکاشته‌ای می‌دروی و از جایی که نیفشانده‌ای جمع می‌کنی،

 پس ترسان شده، رفتم و قنطار تو را زیر زمین نهفتم. اینک، مال تو موجود است.

 آقایش در جواب وی گفت، ای غلامِ شریرِ بیکاره، دانسته‌ای که از جایی که نکاشته‌ام می‌دروم و از مکانی که نپاشیده‌ام، جمع می‌کنم.

 از همین جهت تو را می‌بایست نقد مرا به صرّافان بدهی تا وقتی که بیایم مال خود را با سود بیابم.

 الحال آن قنطار را از او گرفته، به صاحب ده قنطار بدهید.

 زیرا به هر که دارد داده شود و افزونی یابد و از آنکه ندارد آنچه دارد نیز گرفته شود.

 و آن غلام بی‌نفع را در ظلمت خارجی اندازید، جایی که گریه و فشار دندان خواهد بود.

***************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 25

 امّا چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست،

 و جمیع امّت‌ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می‌کند، به قسمی که شبان میش‌ها را از بزها جدا می‌کند.

 و میش‌ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد.

 آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گوید، بیایید ای برکت یافتگان ازپدر من و ملکوتی را که از ابتدای عالم برای شما آماده شده است، به میراث گیرید.

 زیرا چون گرسنه بودم مرا طعام دادید، تشنه بودم سیرآبم نمودید، غریب بودم مرا جا دادید،

عریان بودم مرا پوشانیدید، مریض بودم عیادتم کردید، در حبس بودم دیدن من آمدید.

آنگاه عادلان به پاسخ گویند، ای خداوند، کی گرسنه‌ات دیدیم تا طعامت دهیم، یا تشنه‌ات یافتیم تا سیرآبت نماییم،

 یا کی تو را غریب یافتیم تا تو را جا دهیم یا عریان تا بپوشانیم،

 و کی تو را مریض یا محبوس یافتیم تا عیادتت کنیم؟

پادشاه در جواب ایشان گوید، هرآینه به شما می‌گویم، آنچه به یکی از این برادران کوچکترین من کردید، به من کرده‌اید.

 پس اصحاب طرف چپ را گوید، ای ملعونان، از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیّا شده است.

 و ایشان در عذاب جاودانی خواهند رفت، امّا عادلان در حیات جاودانی.

**********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 26

 و چون عیسی همهٔ این سخنان را به اتمام رسانید، به شاگردان خود گفت،

می‌دانید که بعد از دو روز عید فصح است که پسر انسان تسلیم کرده می‌شود تا مصلوب گردد.

و هنگامی که عیسی در بیت عَنْیا در خانهٔ شمعون ابرص شد،

زنی با شیشه‌ای عطر گرانبها نزد او آمده، چون بنشست بر سر وی ریخت.

امّا شاگردانش چون این را دیدند، غضب نموده، گفتند، چرا این اسراف شده است؟

عیسی این را درک کرده، بدیشان گفت، چرا بدین زن زحمت می‌دهید؟ زیرا کار نیکو به من کرده است.

زیرا که فقرا را همیشه نزد خود دارید امّا مرا همیشه ندارید.

و این زن که این عطر را بر بدنم مالید، بجهت دفن من کرده است.

هرآینه به شما می‌گویم هر جایی که در تمام عالم بدین بشارت موعظه کرده شود، کار این زن نیز بجهت یادگاری او مذکور خواهد شد.

******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 26

آنگاه یکی از آن دوازده که به یهودای اسخریوطی مسمّیٰ بود، نزد رؤسای کهنه رفته،

گفت، مرا چند خواهید داد تا او را به شما تسلیم کنم؟ ایشان سی پاره نقره با وی قرار دادند.

و از آن وقت در صدد فرصت شد تا او را بدیشان تسلیم کند.

چون وقت شام رسید با آن دوازده بنشست.

و وقتی که ایشان غذا می‌خوردند، او گفت، هرآینه به شما می‌گویم که یکی از شما مرا تسلیم می‌کند!

پس بغایت غمگین شده، هر یک از ایشان به وی سخن آغاز کردند که خداوندا آیا من آنم؟

و یهودا که تسلیم کننده وی بود، به جواب گفت، ای استاد آیا من آنم؟ به وی گفت، تو خود گفتی!

و چون ایشان غذا می‌خوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت، بگیرید و بخورید، این است بدن من.

و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت، همهٔٔ شما از این بنوشید،

زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری بجهت آمرزش گناهان ریخته می‌شود.

**************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 26

آنگاه عیسی بدیشان گفت، همهٔٔ شما امشب دربارهٔ من لغزش می‌خورید چنانکه مکتوب است که شبان را می‌زنم و گوسفندان گله پراکنده می‌شوند.

و هنوز سخن می‌گفت، که ناگاه یهودا که یکی از آن دوازده بود با جمعی کثیر با شمشیرها و چوبها از جانب رؤساء کَهَنه و مشایخ قوم آمدند.

و تسلیم کنندهٔ او بدیشان نشانی داده، گفته بود، هر که را بوسه زنم، همان است. او را محکم بگیرید.

در ساعت نزد عیسی آمده، گفت، سلام یا سیّدی! و او را بوسید.

عیسی وی را گفت، ای رفیق، از بهر چه آمدی؟ آنگاه پیش آمده، دست بر عیسی انداخته، او را گرفتند.

و ناگاه یکی از همراهان عیسی دست آورده، شمشیر خود را از غلاف کشیده، بر غلام رئیس کهنه زد و گوشش را از تن جدا کرد.

آنگاه عیسی وی را گفت، شمشیر خود را غلاف کن، زیرا هر که شمشیر گیرد، به شمشیر هلاک گردد.

**********************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 26

و آنانی که عیسی را گرفته بودند، او را نزد قیافا رئیس کَهَنه جایی که کاتبان و مشایخ جمع بودند، بردند.

پس رئیس کهنه برخاسته، بدو گفت، هیچ جواب نمی‌دهی؟ چیست که اینها بر تو شهادت می‌دهند؟

امّا عیسی خاموش ماند! تا آنکه رئیس کهنه روی به وی کرده، گفت، تو را به خدای حّی قسم می‌دهم ما را بگو که تو مسیح پسر خدا هستی یا نه؟

عیسی به وی گفت، تو گفتی! و نیز شما را می‌گویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت نشسته، بر ابرهای آسمان می‌آید!

در ساعت رئیس کهنه رخت خود را چاک زده، گفت، کفر گفت! دیگر ما را چه حاجت به شهود است؟ الحال کفرش را شنیدید!

چه مصلحت می‌بینید؟ ایشان در جواب گفتند، مستوجب قتل است!

آنگاه آب دهان بر رویش انداخته، او را طپانچه میزدند و بعضی سیلی زده،

می‌گفتند، ای مسیح، به ما نبوّت کن! کیست که تو را زده است؟

***********************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 27

پیلاطُس بدیشان گفت، پس با عیسی مشهور به مسیح چه کنم؟ جمیعاً گفتند، مصلوب شود!

والی گفت، چرا؟ چه بدی کرده است؟ ایشان بیشتر فریاد زده، گفتند، مصلوب شود!

تمام قوم گفتند، خون او بر ما و فرزندان ما باد!

و او را عریان ساخته، لباس قرمزی بدو پوشانیدند،

و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند و نی بدست راست او دادند و پیش وی زانو زده، استهزا کنان او را می‌گفتند، سلام ای پادشاه یهود!

و آب دهان بر وی افکنده، نی را گرفته بر سرش میزدند.

سرکه ممزوج به مّر بجهت نوشیدن بدو دادند. امّا چون چشید، نخواست که بنوشد.

پس او را مصلوب نموده، رخت او را تقسیم نمودند و بر آنها قرعه انداختند تا آنچه به زبان نبی گفته شده بود تمام شود که رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.

و از ساعت ششم تا ساعت نهم، تاریکی تمام زمین را فرو گرفت.

عیسی باز به آواز بلند صیحه زده، روح را تسلیم نمود.

که ناگاه پرده هیکل از سر تا پا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید،

و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدّسین که آرامیده بودند برخاستند،

**********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل متی - فصل 28

هنگام فجرِ روز اوّل هفته، مریم مَجْدَلیّه و مریم دیگر بجهت دیدن قبر آمدند.

که ناگاه زلزلهای عظیم حادث شد از آنرو که فرشته خداوند از آسمان نزول کرده، آمد و سنگ را از درِ قبر غلطانیده، بر آن بنشست.

امّا فرشته به زنان متوجّه شده، گفت، شما ترسان مباشید!می‌دانم که عیسای مصلوب را می‌طلبید.

در اینجا نیست زیرا چنانکه گفته بود برخاسته است. بیایید جایی که خداوند خفته بود ملاحظه کنید،

و به زودی رفته شاگردانش را خبر دهید که از مردگان برخاسته است.

پس، از قبر با ترس و خوشی عظیم به زودی روانه شده، رفتند تا شاگردان او را اطّلاع دهند.

و در هنگامی که بجهت اِخبار شاگردان او می‌رفتند، ناگاه عیسی بدیشان برخورده، گفت، سلام بر شما باد! پس پیش آمده، به قدمهای او چسبیده، او را پرستش کردند.

آنگاه عیسی بدیشان گفت، مترسید! رفته، برادرانم را بگویید که به جلیل بروند که در آنجا مرا خواهند دید.

امّا یازده رسول به جلیل، بر کوهی که عیسی ایشان را نشان داده بود رفتند.

و چون او را دیدند، پرستش نمودند. لیکن بعضی شکّ کردند.

پس عیسی پیش آمده، بدیشان خطاب کرده، گفت، تمامی قدرت درآسمان و بر زمین به من داده شده است.

پس رفته، همهٔ امّتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسمِ اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهید.

و ایشان را تعلیم دهید که همهٔ اموری را که به شما حکم کرده‌ام حفظ کنند. و اینک، من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می‌باشم. آمین.

*****************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 1

 و واقع شد در آن ایّام که عیسی از ناصرهٔ جلیل آمده در اُرْدُن از یحیی تعمید یافت.

و چون از آب برآمد، در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل می‌شود.

و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم.

پس بی‌درنگ روح وی را به بیابان می‌بَرَد.

و مدّت چهل روز در صحرا بود و شیطان او را تجربه می‌کرد و با وحوش بسر می‌برد و فرشتگان او را پرستاری می‌نمودند.

و بعد از گرفتاری یحیی، عیسی به جلیل آمده، به بشارت ملکوت خدا موعظه کرده،

می‌گفت، وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است. پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.

******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 1

و در کنیسه ایشان شخصی بود که روح پلید داشت. ناگاه صیحه زده،

عیسی به وی نهیب داده، گفت، خاموش شو و از او درآی!

در ساعت آن روح خبیث او را مصروع نمود و به آواز بلند صدا زده، از او بیرون آمد.

و همه متعجّب شدند، به‌حدّی که از همدیگر سؤال کرده، گفتند، این چیست و این چه تعلیم تازه است که ارواح پلید را نیز با قدرت امر می‌کند و اطاعتش می‌نمایند؟

پس در تمام جلیل در کنایس ایشان وعظ می‌نمود و دیوها را اخراج می‌کرد.

و ابرصی پیش وی آمده، استدعا کرد و زانو زده، بدو گفت، اگر بخواهی، می‌توانی مرا طاهر سازی!

عیسی ترحّم نموده، دست خود را دراز کرد و او را لمس نموده، گفت، می‌خواهم. طاهر شو!

و چون سخن گفت، فی‌الفور برص از او زایل شده، پاک گشت.

******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 2

 

عیسی چون ایمان ایشان را دید، مفلوج را گفت،ای فرزند، گناهان تو آمرزیده شد.

 لیکن تا بدانید که پسر انسان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست. مفلوج را گفت،

 تو را می‌گویم برخیز و بستر خود را برداشته، به خانهٔ خود برو!

او برخاست و بیتأمّل بستر خود را برداشته، پیش روی همه روانه شد به‌طوری که همه حیران شده، خدا را تمجید نموده، گفتند، مثل این امر هرگز ندیده بودیم!

 بسیاری از باجگیران و گناهکاران با عیسی و شاگردانش نشستند زیرا بسیار بودند و پیروی او می‌کردند.

و چون کاتبان و فریسیان او را دیدند که با باجگیران و گناهکاران می‌خورد، به شاگردان او گفتند، چرا با باجگیران و گناهکاران اکل و شرب می‌نماید؟

عیسی چون این را شنید، بدیشان گفت، تندرستان احتیاج به طبیب ندارند بلکه مریضان. و من نیامدم تا عادلان را، بلکه تا گناهکاران را به توبه دعوت کنم.

و کسی شراب نو را در مشک‌های کهنه نمی‌ریزد وگرنه آن شراب نو مشک‌ها را بِدَرَد و شراب ریخته، مشک‌ها تلف می‌گردد. بلکه شراب نو را در مشک‌های نو باید ریخت.

و چنان افتاد که روز سَبَّتی از میانمزرعه‌ها می‌گذشت و شاگردانش هنگامی که می‌رفتند، به چیدن خوشه‌ها شروع کردند.

فریسیان بدو گفتند، اینک، چرا در روز سَبَّت مرتکب عملی می‌باشند که روا نیست؟

او بدیشان گفت، مگر هرگز نخوانده‌اید که داود چه کرد چون او و رفقایش محتاج و گرسنه بودند؟

و بدیشان گفت، سَبَّت به‌جهت انسان مقرّر شد نه انسان برای سَبَّت.

بنابراین پسر انسان مالک سَبَّت نیز هست.

****************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 3

 و باز به کنیسه درآمده، در آنجا مرد دست‌خشکی بود.

و مراقب وی بودند که شاید او را در سَبَّت شفا دهد تا مدّعی او گردند.

در ساعت فریسیان بیرون رفته، با هیرودیان دربارهٔ او شورا نمودند که چطور او را هلاک کنند.

و عیسی با شاگردانش به سوی دریا آمد و گروهی بسیار از جلیل به عقب او روانه شدند،

و ارواح پلید چون او را دیدند، پیش او به روی در افتادند و فریاد‌کنان می‌گفتند که تو پسر خدا هستی.

و ایشان را به تأکید بسیار فرمود که او را شهرت ندهند.

پس بر فراز کوهی برآمده، هر که را خواست به نزد خود طلبید و ایشان نزد او آمدند.

و دوازده نفر را مقرّر فرمود تا همراه او باشند و تا ایشان را بجهت وعظ نمودن بفرستد،

و ایشان را قدرت باشد که مریضان را شفا دهند و دیوها را بیرون کنند.

و چون به خانه درآمدند، باز جمعی فراهم آمدند به‌طوری که ایشان فرصت نان خوردن هم نکردند.

پس ایشان را پیش طلبیده، مَثَل‌ها زده، بدیشان گفت، چطور می‌تواند شیطان، شیطان را بیرون کند؟

و هیچ کس نمی‌تواند به خانهٔ مرد زورآور درآمده، اسباب او را غارت نماید، جز آنکه اوّل آن زورآور را ببندد و بعد از آن خانهٔ او را تاراج می‌کند.

هرآینه به شما می‌گویم که همهٔ گناهان از بنی‌آدم آمرزیده می‌شود و هر قسم کفر که گفته باشند،

لیکن هر که به روح‌القدس کفر گوید، تا به ابد آمرزیده نشود، بلکه مستحقّ عذاب جاودانی بُوَد.

زیرا هر که ارادهٔ خدا را بجا آرد همان برادر و خواهر و مادر من باشد.

******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 4

گوش گیرید! اینک، برزگری بجهت تخم پاشی بیرون رفت.

و چون تخم می‌پاشید، قدری بر راه ریخته شده، مرغان هوا آمده آنها را برچیدند.

و پاره‌ای بر سنگلاخ پاشیده شد، در جایی که خاک بسیار نبود. پس چون که زمین عمق نداشت به زودی رویید،

و چون آفتاب برآمد، سوخته شد و از آنرو که ریشه نداشت خشکید.

و قدری در میان خارها ریخته شد و خارها نمّو کرده، آن را خفه نمود که ثمری نیاورد.

و مابقی در زمین نیکو افتاد و حاصل پیدا نمود که رویید و نمّو کرد و بارآورد، بعضی سی و بعضی شصت و بعضی صد.

پس گفت، هر که گوش شنوا دارد، بشنود!

و چون به خلوت شد، رفقای او با آن دوازده شرح این مَثَل را از او پرسیدند.

و بدیشان گفت، آیا این مثل را نفهمیده‌اید؟ پس چگونه سایر مثل‌ها را خواهید فهمید؟

برزگر کلام را می‌کارد.

و اینانند به کناره راه، جایی که کلام کاشته می‌شود؛ و چون شنیدند فوراً شیطان آمده کلام کاشته شده در قلوب ایشان را می‌رباید.

و ایضاً کاشته شده در سنگلاخ، کسانی می‌باشند که چون کلام را بشنوند، در حال آن را به خوشی قبول کنند،

و لکن ریشه‌ای در خود ندارند، بلکه فانی می‌باشند؛ و چون صدمه‌ای یا زحمتی به‌سبب کلام روی دهد در ساعت لغزش می‌خورند.

و کاشته شده در خارها آنانی می‌باشند که چون کلام را شنوند،

اندیشه‌های دنیوی و غرور دولت و هوس چیزهای دیگر داخل شده، کلام را خفه می‌کند و بی‌ثمر می‌گردد.

و کاشته شده در زمین نیکو آنانند که چون کلام را شنوند آن را می‌پذیرند و ثمر می‌آورند، بعضی سی و بعضی شصت و بعضی صد.

و در همان روز وقت شام، بدیشان گفت، به کناره دیگر عبور کنیم.

که ناگاه طوفانی عظیم از باد پدید آمد و امواج بر کشتی می‌خورد بقسمی که برمی‌گشت.

و او در مُؤخَّر کشتی بر بالشی خفته بود. پس او را بیدار کرده گفتند، ای استاد، آیا تو را باکی نیست که هلاک شویم؟

در ساعت او برخاسته، باد را نهیب داد و به دریا گفت، ساکن شو و خاموش باش! که باد ساکن شده، آرامی کامل پدید آمد.

و ایشان را گفت، از بهر چه چنین ترسانید و چون است که ایمان ندارید؟

پس بی‌نهایت ترسان شده، به یکدیگر گفتند، این کیست که باد و دریا هم او را اطاعت می‌کنند؟

*******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 5

و عیسی چون از کشتی بیرون آمد، فی‌الفور شخصی که روحی پلید داشت از قبور بیرون شده، بدو برخورد.

که در قبور ساکن می‌بود و هیچ‌کس به زنجیرها هم نمی‌توانست او را بند نماید،

چون عیسی را از دور دید، دوان دوان آمده، او را سجده کرد،

و به آواز بلند صیحه زده، گفت، ای عیسی، پسر خدای تعالیٰ، مرا با تو چه کار است؟ تو را به خدا قسم می‌دهم که مرا معذّب نسازی.

زیرا بدو گفته بود، ای روح پلید از این شخص بیرون بیا!

پس بدو التماس بسیار نمود که ایشان را از آن سرزمین بیرون نکند.

و در حوالی آن کوه‌ها، گله گراز بسیاری می‌چرید.

و همهٔ دیوها از وی خواهش نموده، گفتند، ما را به گرازها بفرست تا در آنها داخل شویم.

فوراً عیسی ایشان را اجازت داد. پس آن ارواح خبیث بیرون شده، به گرازان داخل گشتند و آن گله از بلندی به دریا جست و قریب به دو‌هزار بودند که در آب خفه شدند.

و چون نزد عیسی رسیده، آن دیوانه را دیدند که نشسته و لباس پوشیده و عاقل گشته است، بترسیدند.

و آنانی که دیده بودند، سرگذشت دیوانه و گرازان را بدیشان بازگفتند.

*******************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 5

و چون عیسی باز به آن‌طرف، در کشتی عبور نمود، مردم بسیار بر وی جمع گشتند و بر کناره دریا بود.

که ناگاه یکی از رؤسای کنیسه، یایرُس نام آمد و چون او را بدید بر پای‌هایش افتاده،

بدو التماس بسیار نموده، گفت، نَفَس دخترک من به آخر رسیده. بیا و بر او دست گذار تا شفا یافته، زیست کند.

پس با او روانه شده، خلق بسیاری نیز از پی او افتاده، بر وی ازدحام می‌نمودند.

آنگاه زنی که مدّت دوازده سال به استحاضه مبتلا می‌بود،

چون خبر عیسی را بشنید، میان آن گروه از عقب وی آمده، ردای او را لمس نمود،

در ساعت چشمه خون او خشک شده، در تن خود فهمید که از آن بلا صحّت یافته است.

او هنوز سخن می‌گفت، که بعضی از خانهٔ رئیس کنیسه آمده، گفتند، دخترت فوت شده؛ دیگر برای چه استاد را زحمت می‌دهی؟

عیسی چون سخنی را که گفته بودند شنید، در ساعت به رئیس کنیسه گفت، مترس ایمان آور و بس!

پس چون به خانهٔ رئیس کنیسه رسیدند، جمعی شوریده دید که گریه و نوحه بسیار می‌نمودند.

پس داخل شده، بدیشان گفت، چرا غوغا و گریه می‌کنید؟ دختر نمرده بلکه در خواب است.

پس دست دختر را گرفته، به وی گفت، ای دختر، تو را می‌گویم برخیز.

در ساعت دختر برخاسته، خرامید زیرا که دوازده ساله بود. ایشان بی‌نهایت متعجّب شدند.

پس ایشان را به تأکید بسیار فرمود، کسی از این امر مطلّع نشود.

***********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 6

 پس از آنجا روانه شده، به وطن خویش آمد و شاگردانش از عقب او آمدند.

عیسی ایشان را گفت، نبی بی‌حرمت نباشد جز در وطن خود و میان خویشان و در خانهٔ خود.

و از بی‌ایمانی ایشان متعجّب شده، در دهات آن حوالی گشته، تعلیم همی‌داد.

پس آن دوازده را پیش خوانده، شروع کرد به فرستادن ایشان جفت جفت و ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد،

و ایشان را قدغن فرمود که جز عصا فقط، هیچ چیز برندارید، نه توشه دان و نه پول در کمربند خود،

بلکه موزه ای در پا کنید و دو قبا در بر نکنید.

و بدیشان گفت، در هر جا داخل خانه‌ای شوید، در آن بمانید تا از آنجا کوچ کنید.

و هرجا که شما را قبول نکنند و به سخن شما گوش نگیرند، از آن مکان بیرون رفته، خاک پاهای خود را بیفشانید تا بر آنها شهادتی گردد. هرآینه به شما می‌گویم حالت سدوم و عموره در روز جزا از آن شهر سهل‌تر خواهد بود.

******************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 6

پس به تنهایی در کشتی به موضعی ویران رفتند.

عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دیده، بر ایشان ترحّم فرمود زیرا که چون گوسفندان بی‌شبان بودند و بسیار به ایشان تعلیم دادن گرفت.

و چون بیشتری از روز سپری گشت، شاگردانش نزد وی آمده، گفتند، این مکان ویرانه است و وقت منقضی شده.

اینها را رخصت ده تا به اراضی و دهات این نواحی رفته، نان بجهت خود بخرند که هیچ خوراکی ندارند.

در جواب ایشان گفت، شما ایشان را غذا دهید، وی را گفتند، مگر رفته، دویست دینار نان بخریم تا اینها را طعام دهیم.

بدیشان گفت، چند نان دارید؟ رفته، تحقیق کنید. پس دریافت کرده، گفتند، پنج نان و دو ماهی.

آنگاه ایشان را فرمود که همه را دسته دسته بر سبزه بنشانید.

پس صف صف، صد صد و پنجاه پنجاه نشستند.

و آن پنج نان و دو ماهی را گرفته، به سوی آسمان نگریسته، برکت داد و نان را پاره نموده، به شاگردان خود بسپرد تا پیش آنها بگذارند و آن دو ماهی را بر همهٔ آنها تقسیم نمود.

پس جمیعاً خورده، سیر شدند.

و از خرده‌های نان و ماهی، دوازده سبد پر کرده، برداشتند.

و خورندگان نان، قریب به پنج هزار مرد بودند.

*************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 7

 و فریسیان و بعضی کاتبان از اورشلیم آمده، نزد عیسی جمع شدند.

پس آن جماعت را پیش خوانده، بدیشان گفت، همهٔٔ شما به من گوش دهید و فهم کنید.

هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل او گشته، بتواند او را نجس سازد بلکه آنچه از درونش صادر شود آن است که آدم را ناپاک می‌سازد.

زیرا که داخل دلش نمی‌شود، بلکه به شکم می‌رود و خارج می‌شود به مزبل‌ها، که این همه خوراک را پاک می‌کند.

و گفت، آنچه از آدم بیرون آید، آن است که انسان را ناپاک می‌سازد،

زیرا که از درون دل انسان صادر می‌شود، خیالات بد و زنا و فسق و قتل و دزدی

و طمع و خباثت و مکر و شهوت پرستی و چشم بد و کفر و غرور و جهالت.

آنگاه کری را که لکنت زبان داشت نزد وی آورده، التماس کردند که دست بر او گذارد.

پس او را از میان جماعت به خلوت برده، انگشتان خود را در گوش‌های او گذاشت و آب دهان انداخته، زبانش را لمس نمود؛

و به سوی آسمان نگریسته، آهی کشید و بدو گفت، اَفَتَحْ! یعنی باز شو

در ساعت گوش‌های او گشاده و عقده زبانش حلّ شده، به درستی تکلّم نمود.

*************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 8

 و در آن ایّام باز جمعیّت، بسیار شده و خوراکی نداشتند. عیسی شاگردان خود را پیش طلبیده، به ایشان گفت،

بر این گروه دلم بسوخت زیرا الان سه روز است که با من می‌باشند و هیچ خوراک ندارند.

و هرگاه ایشان را گرسنه به خانه‌های خود برگردانم، هرآینه در راه ضعف کنند، زیرا که بعضی از ایشان از راه دور آمده‌اند.

شاگردانش وی را جواب دادند، از کجا کسی می‌تواند اینها را در این صحرا از نان سیر گرداند؟

از ایشان پرسید، چند نان دارید؟ گفتند، هفت.

پس جماعت را فرمود تا بر زمین بنشینند؛ و آن هفت نان را گرفته، شکر نمود و پاره کرده، به شاگردان خود داد تا پیش مردم گذارند. پس نزد آن گروه نهادند.

و چند ماهی کوچک نیز داشتند. آنها را نیز برکت داده، فرمود تا پیش ایشان نهند.

پس خورده، سیر شدند و هفت زنبیل پر از پاره‌های باقی‌مانده برداشتند.

و عدد خورندگان قریب به چهار هزار بود. پس ایشان را مرخّص فرمود.

چون به بیت صیدا آمد، شخصی کور را نزد او آوردند و التماس نمودند که او را لمس نماید.

پس دست آن کور را گرفته، او را از قریه بیرون برد و آب دهان بر چشمان او افکنده، و دست بر او گذارده از او پرسید که چیزی می‌بینی؟

او بالا نگریسته، گفت، مردمان را خرامان، چون درخت‌ها می‌بینم.

آنگاه ایشان را تعلیم دادن آغاز کرد که لازم است پسر انسان بسیار زحمت کشد و از مشایخ و رؤسای کهنه و کاتبان رّد شود و کشته شده، بعد از سه روز برخیزد.

پس مردم را با شاگردان خود خوانده، گفت، هر که خواهد از عقب من آید، خویشتن را انکار کند و صلیب خود را برداشته، مرا متابعت نماید.

زیرا هر که خواهد جان خود را نجات دهد، آن را هلاک سازد؛ و هر که جان خود را بجهت من و انجیل بر باد دهد آن را برهاند.

زیرا که شخص را چه سود دارد هر گاه تمام دنیا را ببرد و نَفْس خود را ببازد؟

یا آنکه آدمی چه چیز را به عوض جان خود بدهد؟

******************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 9

و لباس عیسی درخشان و چون برف بغایت سفید گردید، چنانکه هیچ گازری بر روی زمین نمی‌تواند چنان سفید نماید.

و الیاس با موسی بر ایشان ظاهر شده، با عیسی گفتگو می‌کردند.

ناگاه ابری بر ایشان سایه انداخت و آوازی از ابر در رسید که این است پسر حبیب من، از او بشنوید.

در ساعت گرداگرد خود نگریسته، جز عیسی تنها با خود هیچ کس را ندیدند.

پس نشسته، آن دوازده را طلبیده، بدیشان گفت، هر که می‌خواهد مقدّم باشد مؤخّر و غلام همه بُوَد.

پس طفلی را برداشته، در میان ایشان برپا نمود و او را در آغوش کشیده، به ایشان گفت،

و هر که یکی از این کودکان را که به من ایمان آورند، لغزش دهد، او را بهتر است که سنگ آسیایی بر گردنش آویخته، در دریا افکنده شود.

پس هرگاه دستت تو را بلغزاند، آن را بِبُر زیرا تو را بهتر است که شلّ داخل حیات شوی، از اینکه با دو دست وارد جهنّم گردی، در آتشی که خاموشی نپذیرد؛

جایی که کِرْم ایشان نمیرد و آتش، خاموشی نپذیرد.

و هرگاه پایت تو را بلغزاند، قطعش کن زیرا تو را مفیدتر است که لنگ داخل حیات شوی از آنکه با دو پا به جهنّم افکنده شوی، در آتشی که خاموشی نپذیرد؛

آنجایی که کِرْمِ ایشان نمیرد و آتش، خاموش نشود.

و هرگاه چشم تو تو را لغزش دهد، قلعش کن زیرا تو را بهتر است که با یک چشم داخل ملکوت خدا شوی، از آنکه با دو چشم در آتش جهنّم انداخته شوی،

جایی که کرم ایشان نمیرد و آتش خاموشی نیابد.

***************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 10

و شاگردانش از وی سؤال نمودند. آیا مرد را طلاق دادن زن خویش جایز است.

بدیشان گفت، هر که زن خود را طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، بر حقّ وی زنا کرده باشد.

و اگر زن از شوهر خود جدا شود و منکوحه دیگری گردد، مرتکب زنا شود.

هرآینه به شما می‌گویم هر که ملکوت خدا را مثل بچه کوچک قبول نکند، داخل آن نشود.

زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، دغابازی مکن، پدر و مادر خود را حرمت دار.

عیسی گفت، آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا صلیب را برداشته، مرا پیروی کن.

آنگاه عیسی به شاگردان خود گفت، چه دشوار است که توانگران داخل ملکوت خدا شوند.

سهلتر است که شتر به سوراخ سوزن درآید از اینکه شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود.

که، اینک، به اورشلیم می‌رویم و پسر انسان به دست رؤسای کَهَنه و کاتبان تسلیم شود و بر وی فتوای قتل دهند و او را به امّت‌ها سپارند،

و بر وی سخریّه نموده، تازیانه‌اش زنند و آب دهان بر وی افکنده، او را خواهند کشت و روز سوم خواهد برخاست.

زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فدای بسیاری کند.

**********************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 11

 و چون نزدیک به اورشلیم رسیدند، دو نفر از شاگردان خود را فرستاده،

بدیشان گفت، بدین قریه‌ای که پیش روی شما است بروید و چون وارد آن شدید، کرّه الاغی را بسته خواهید یافت که تا به حال هیچ‌کس بر آن سوار نشده؛ آن را باز کرده، بیاورید.

آنگاه کرّه را به نزد عیسی آورده، رخت خود را بر آن افکندند تا بر آن سوار شد.

و آنانی که پیش و پس می‌رفتند، فریادکنان می‌گفتند،هوشیعانا، مبارک باد کسی که به نام خداوند می‌آید.

بامدادان چون بیرون می‌آمدند، گرسنه شد.

ناگاه درخت انجیری که برگ داشت از دور دیده، آمد تا شاید چیزی بر آن بیابد. امّا چون نزد آن رسید، جز برگ بر آن هیچ نیافت زیرا که موسم انجیر نرسیده بود.

پس عیسی توجّه نموده، بدان فرمود، از این پس تا به ابد، هیچ‌کس از تو میوه نخواهد خورد. و شاگردانش شنیدند.

پس وارد اورشلیم شدند. و چون عیسی داخل هیکل گشت، به بیرون کردن آنانی که در هیکل خرید و فروش می‌کردند شروع نمود و تختهای صرّافان و کرسیهای کبوترفروشان را واژگون ساخت،

و تعلیم داده، گفت، آیا مکتوب نیست که خانهٔ من خانهٔ عبادتِ تمامی امّت‌ها نامیده خواهد شد؟ امّا شما آن را مغاره دزدان ساخته‌اید.

چون رؤسای کهنه و کاتبان این را بشنیدند، در صدد آن شدند که او را چطور هلاک سازند زیرا که از وی ترسیدند چون که همهٔ مردم از تعلیم وی متحیّر می‌بودند.

صبحگاهان، در اثنای راه، درخت انجیر را از ریشه خشک یافتند.

عیسی در جواب ایشان گفت، به خدا ایمان آورید،

زیرا که هرآینه به شما می‌گویم هر که بدین کوه گوید منتقل شده، به دریا افکنده شو و در دل خود شکّ نداشته باشد بلکه یقین دارد که آنچه گوید می‌شود، هرآینه هر آنچه گوید بدو عطا شود.

و وقتی که به دعا بایستید، هرگاه کسی به شما خطا کرده باشد، او را ببخشید تا آنکه پدر شما نیز که در آسمان است، خطایای شما را معاف دارد.

امّا هرگاه شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است تقصیرهای شما را نخواهد بخشید.

************************************************************

گزیده‌ی کتاب مقدس -عهد جدید - انجیل مرقس - فصل 12

 پس به مَثَل‌ها به ایشان آغاز سخن نمود که شخصی تاکستانی غَرْس نموده، حصاری گردش کشید و چرخُشتی بساخت و برجی بنا کرده، آن را به دهقانان سپرد و سفر کرد.

و در موسم، نوکری نزد دهقانان فرستاد تا از میوهٔ باغ از باغبانان بگیرد.

امّا ایشان او را گرفته، زدند و تهی‌دست روانه نمودند.

باز نوکری دیگر نزد ایشان روانه نمود. او را نیز سنگسار کرده، سر او را شکستند و بی‌حرمت کرده، برگردانیدندش.

پس یک نفر دیگر فرستاده، او را نیز کشتند و بسا دیگران را که بعضی را زدند و بعضی را به قتل رسانیدند.

و بالاخره یک پسر حبیب خود را باقی داشت. او را نزد ایشان فرستاده، گفت، پسر مرا حرمت خواهند داشت.

لیکن دهقانان با خود گفتند، این وارث است؛ بیایید او را بکشیم تا میراث از آن ما گردد.

پس او را گرفته، مقتول ساختند و او را بیرون از تاکستان افکندند.

پس صاحب تاکستان چه خواهد کرد؟ او خواهد آمد و آن باغبانان را هلاک ساخته، باغ را به دیگران خواهد سپرد.

عیسی گفت، آنچه از قیصر است، به قیصر ردّ کنید و آنچه از خداست، به خدا.

و عیسی گفت، آیا گمراه نیستید از آنرو که کتب و قوت خدا را نمی‌دانید؟

زیرا هنگامی که از مُردگان برخیزند، نه نکاح می‌کنند و نه منکوحه می‌گردند، بلکه مانند فرشتگانِ در آسمان می‌باشند.

و او خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است.

و یکی از کاتبان، پیش آمده، از او پرسید که اوّل همهٔ احکام کدام است؟

عیسی او را جواب داد که اوّل همهٔ احکام این است که بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما خداوند واحد است.

و خداوند خدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوّت خود محبّت نما، که اوّل از احکام این است.

و دوّم مثل اوّل است که همسایهٔ خود را چون نَفْس خود محبّت نما. بزرگتر از این دُو، حکمی نیست.

پس در تعلیم خود گفت، از کاتبان احتیاط کنید که خرامیدن در لباس دراز و تعظیم‌های در بازارها

و کرسی‌های اوّل در کنایس و جای‌های صدر در ضیافت‌ها را دوست می‌دارند.

اینان که خانه‌های بیوه‌زنان را می‌بلعند و نماز را به ریا طول می‌دهند، عقوبت شدیدتر خواهند یافت.

و عیسی در مقابل بیت المال نشسته، نظاره می‌کرد که مردم به چه وضع پول به بیت المال می‌اندازند؛ و بسیاری از دولتمندان، بسیار می‌انداختند.

آنگاه بیوه زنی فقیر آمده، دو فَلس که یک ربع باشد انداخت.

پس شاگردان خود را پیش خوانده، به ایشان گفت، هرآینه به شما می‌گویم این بیوه زن مسکین از همهٔ آنانی که در خزانه انداختند، بیشتر داد.

زیرا که همهٔ ایشان از زیادتی خود دادند، لیکن این زن از حاجتمندی خود، آنچه داشت انداخت، یعنی تمام معیشت خود را.

*****************************************************

 

نظرات کاربران