دفتر بیستم

سرشتِ ذاتی؛ ریشه، اصل، یک و دائو را در آغوش بگیر؛ پس اندوه، غم و افسوس را از یاد خواهی برد.
نفسِ بدکنش را از چیرگی بر حواس دور دار؛ ناانگیخته باش؛ پس مانند باد پر جنبش و مانند اعماق اقیانوس آرام خواهی بود.
آن‌که به سرشتِ ذاتی، به ریشه، می‌چسبد؛ آداب و رسوم به کار او نمی‌آید.
آن‌که سرشتِ ذاتی و دائو را می‌بیند؛ از نزاکت و گستاخی، از نیکی و بدیِ مردمان برانگیخته نگردد.
حواسِ مردمان؛ با نفسِ بدکنش، برانگیخته و تحریک شده است؛
آنان بی‌اندازه؛ شاد، آرزومند، جاه‌طلب، پرجنبش، دارا، پرشکوه، درخشان، زیرک، کنجکاو و بیمناک هستند.
آن‌که سرشتِ ذاتی او متجلی گردیده؛ با مردمان نا همسان است، حواسش نا انگیخته چون نوزاد است؛
او؛ آرام و بی‌کردار است، به وجد نمی‌آید، پیرو آیین‌ها نیست، روان است، گمگشته و بی‌جا است، نادار و تهی‌دست است، مبهم و کدر است، بی‌نهایت ساده و نادان به نظر می‌رسد، کُند و مردد است، باک ندارد؛
او در هستی و هستی در اوست؛ او از سینه مادر سیر می‌شود.

نظرات کاربران