دفتر بیست و پنجم
1404-06-01 22:54:48
یگانهتر از تنها، خاموشتر از سکوت، بیآغاز، بیپایان، دور اما نزدیک، تهی اما ژرف، هر روز در کاری، اما دگرگون ناپذیر.
نامش را نمیدانم، سیمایش را نمیبینم، وصفش را چهگونه بگویم؟
او را حقیقت میدانم، راه، اصل، ریشه، او را دائو میخوانم، دائوی بزرگ.
همه از اویند؛ او از هیچکس نیست.
هستی از او میتراود و انسان تراوش اوست؛ پس انسانِ کامل بزرگ است.
دائو؛ مادرِ آسمان و زمین است؛ پس آسمان و زمین بزرگ است
هستی؛ فرزندانِ اویند و به آغوش او باز میگردند.
سرشت با انسان، انسان با زمین، زمین با آسمان، آسمان با دائو و دائو با همه همراه است.
نامش را نمیدانم، سیمایش را نمیبینم، وصفش را چهگونه بگویم؟
او را حقیقت میدانم، راه، اصل، ریشه، او را دائو میخوانم، دائوی بزرگ.
همه از اویند؛ او از هیچکس نیست.
هستی از او میتراود و انسان تراوش اوست؛ پس انسانِ کامل بزرگ است.
دائو؛ مادرِ آسمان و زمین است؛ پس آسمان و زمین بزرگ است
هستی؛ فرزندانِ اویند و به آغوش او باز میگردند.
سرشت با انسان، انسان با زمین، زمین با آسمان، آسمان با دائو و دائو با همه همراه است.
نظرات کاربران