دفتر سی و نهم
1404-07-18 09:22:22
در آغاز، همهی هستی یک بود، یگانه بود.
آسمان از آن نور یافت؛
زمین از آن آرام گرفت؛
درّه، از آن سرشار شد.
آفریدگان، از آن زاده شدند؛
روان، سرشتِ آن گشت؛
و شاهان و فرزانهگان، از آن سامان دهندگان جهان شدند.
اگر یک، از آسمان نظر برمیگرفت، فرو میافتاد؛
اگر از زمین روی برمیتافت، فرومیپاشید؛
اگر روان سرشت آن نبود، فرهاش گم میشد.
پس یک، سرچشمهی پایداری و دانایی است؛
پس بزرگی، کوچکی خود را از یاد نبردن است.
پس والایی، دون پایهگی خود را فراموش نکردن است.
از اینرو، شاه و فرزانه خود را کوچک، دونپایه و نادان میشمرند.
آیا این فراموش نکردن، خود آیین فرودستی نیست؟
باران چون ببارد، از بلندای کوهساران، به سوی دره میشتابد.
پس، بودن در یک، بودن است؛
و آنان که در ستایش خویشاند، ستوده نیستند.
کندهی ناتراشیده بودن، خوشتر است.
آسمان از آن نور یافت؛
زمین از آن آرام گرفت؛
درّه، از آن سرشار شد.
آفریدگان، از آن زاده شدند؛
روان، سرشتِ آن گشت؛
و شاهان و فرزانهگان، از آن سامان دهندگان جهان شدند.
اگر یک، از آسمان نظر برمیگرفت، فرو میافتاد؛
اگر از زمین روی برمیتافت، فرومیپاشید؛
اگر روان سرشت آن نبود، فرهاش گم میشد.
پس یک، سرچشمهی پایداری و دانایی است؛
پس بزرگی، کوچکی خود را از یاد نبردن است.
پس والایی، دون پایهگی خود را فراموش نکردن است.
از اینرو، شاه و فرزانه خود را کوچک، دونپایه و نادان میشمرند.
آیا این فراموش نکردن، خود آیین فرودستی نیست؟
باران چون ببارد، از بلندای کوهساران، به سوی دره میشتابد.
پس، بودن در یک، بودن است؛
و آنان که در ستایش خویشاند، ستوده نیستند.
کندهی ناتراشیده بودن، خوشتر است.
نظرات کاربران