دفتر چهل و دوم
1404-08-03 09:10:04
در آغاز، یگانهی بینام، در نیست، یک را آفرید؛
یک، نفسِ تهی شد؛ دو را پدید آورد؛
دو، سه را، و سه، هزاران هزار آفریده را زاد.
هستی، نیستی را در پشتِ سر دارد؛
و روشنایی را در پیش رو؛
هستی، با یادِ آن یگانه، آرامش مییابد.
مردمان، از تنهایی، بیپناهی و ناداری گریزانند؛
فرزانگان، به تنهایی، بیپناهی و ناداری میبالند.
فروتنی و مهربانی، فزونی آفرین است؛
خودخواهی و ستمکاری، کاستی آفرین.
آموختهام که زورمداران و ستمکاران مرگِ نیکو ندارند؛
پس این را پایهٔ آموزشِ خویش ساختهام.
یک، نفسِ تهی شد؛ دو را پدید آورد؛
دو، سه را، و سه، هزاران هزار آفریده را زاد.
هستی، نیستی را در پشتِ سر دارد؛
و روشنایی را در پیش رو؛
هستی، با یادِ آن یگانه، آرامش مییابد.
مردمان، از تنهایی، بیپناهی و ناداری گریزانند؛
فرزانگان، به تنهایی، بیپناهی و ناداری میبالند.
فروتنی و مهربانی، فزونی آفرین است؛
خودخواهی و ستمکاری، کاستی آفرین.
آموختهام که زورمداران و ستمکاران مرگِ نیکو ندارند؛
پس این را پایهٔ آموزشِ خویش ساختهام.
نظرات کاربران